فرصتی دست داد و تعدادی از فیلمهای جشنواره فجر را در مشهد دیدم. یادداشت زیر درباره یکی از فیلمهاست.
«گهوراهای برای مادر» به کارگردانی پناهبرخدا رضایی، داستان لو رفتهای دارد. از همان ابتدا نشانههای مختلفی به راحتی پایان فیلم را قابل پیشبینی میکند. فیلم پر است از مستقیمگویی و شعار و طرح مباحث فلسفی و عرفانی به شکل خطابه. برخی از بازیگران از جمله دختر همحجره نقش اصلی و یا مدیر حوزه علیمه خواهران، انتخاب مناسبی نیستند. بازیها و دیالوگها به ویژه در فضای حوزه گاهی خیلی خشک و رسمی است. تصویر ارائه شده در فیلم از حوزه علمیه خواهران و دختران طلبه با عالم واقعیت فاصله زیادی دارد.
کارگردان در گرفتن تصویر از نمای بالا زیادهروی کرده است، به نحوی که تماشاگر را آزار میدهد و این نکته را به زبان میآورد.
با این همه فیلم خوبیهایی هم دارد؛ ایده کلی فیلم جالب توجه است، گرچه فیلمنامه نتوانسته آن را بپردازد و فیلم یکنواخت شده است. برخی تقابلها از قبیل سابقه تحصیلی، خانوادگی، مالی و محیطی با وضعیت فعلی نرگس، شخصیت اصلی فیلم، به شکل موجز و به زبان تصویر ارائه شده است و یا حتی سکانس روبرو شدن او با خواستگارش خالی از طنز نیست. موسیقی فیلم نیز مناسب است. حقیقت آنکه فیلم زنانه است. از همین روست که با همه ضعفها، عاطفه و لطافت نهفته در ذات فیلم، برخی بخشها، به ویژه سکانسهای مادرانه را دلپذیر میکند. شاید بتوان گفت تنها نقطه قوت فیلم همین سکانسهاست.
موضوع اصلی بیشباهت به طلا و مس نیست. آنجا مرد طلبهای است که به خاطر بیماری همسر باید پیگیری مباحث اخلاقیاش را نادیده بگیرد و اینجا دختر طلبهای که به خاطر بیماری مادر باید از سفر تبلیغی چشم بپوشد. اما حقیقت آن است که این فیلم ابداً قوت و جذابیت طلا و مس را ندارد و دو فیلم خیلی از هم دورند. فیلمنامه نتوانسته از حد برخی کلیشهها در موضوع اصلی فیلم فراتر رود.
گهوارهای برای مادر میتوانست، یک فیلم نیمه بلند یا کوتاه بسیار خوب از کار درآید. اکنون این اثر با ریتم کند و گاهی خستهکننده، یک فیلم تلویزیونی تمام عیار است و البته از خیلی آثار ارائه شده در صدا وسیما به ویژه آثار موسوم به مذهبی و مناسبتی برتر و بهتر.
به هر حال این فیلم جزء معدود فیلمهایی است که در این سطح به مادران پرداخته است و حتی از به تصویر کشیدن بوسیدن پای مادر ابا نمیکند. همین نیز قابل تقدیر است.
دیدگاه ها