فرصتی دست داد و تعدادی از فیلمهای جشنواره فجر را در مشهد دیدم. یادداشت زیر درباره یکی از فیلمهاست.
افتخار میکنم که سعادت دیدن فیلم «تنهای تنهای تنها» را در جشنواره فیلم فجر البته در مشهد داشتم. گرچه هیئت انتخاب خوشسلیقه(!) این اثر را تنها مستحق نمایش در بخش نگاه نو (مسابقه فیلم اولیها) دانسته، اما این فیلم شهرستانی بسیار فراتر از حد انتظار است؛ یک فیلم فوقالعاده و دوست داشتنی. فیلمی که گرچه در ظاهر میتواند از لحاظ تشابه در نقش اصلی یعنی یک پسر نوجوان با برخی فیلمهای دیگر مقایسه شود، اما به هیچ وجه نه درگیر روشنفکرزدگی رایج در دستهای از این فیلمهاست و نه فضای فانتزی و کاریکاتوری دستهای دیگر. تنهای تنهای تنها محرومیت را در محیط داستان انکار نمیکند، اما قرار نیست مطابق پسند جشنوارههای خارجی بنالد و غر بزند. به عکس تصویرگر مقطعی از زندگی نوجوانی معمولی با دغدغههای ساده اما دارای غیرت و غرور است.
تماشاگر با رنجرو، پسرک بازیگوش، خیالپرداز و البته سختکوش فیلم همراه میشود، به او اعتماد میکند، او را دوست میدارد، به حرفها و شیرینکاریهایش میخندد و از غصه او میرنجد. در چنین شرایطی وقتی فیلم ارزشهایش را فارغ از شعارزدگی بیان میکند، مخاطب میپذیرد و حتی تأیید میکند.
داستان، روایت پسرکی است که بازی قدرتهای جهانی، دوستی کودکانه او را تهدید میکند و از کودکیاش باز میدارد. قصه مردمی که تحولات سیاسی پرونده هستهای ایران اثر مستقیم بر زندگی آنان دارد تا جایی که حتی منتظر شروع جنگ و حمله به محل زندگیشان هستند. روایت مردمانی عادی و درگیر زندگی روزمره که وقتی گمان بالا بردن قیمت و خلف وعده از روسها در ماجرای هستهای میبرند، ماهیهایشان را به جای کمپ روسها، سر جاده میفروشند و پسرکی را که با آنها دوستی کند سرزنش میکنند. تنهای تنهای تنها یک اعتراض بومی است به مناسبات ناعادلانه جهانی. نمونه یک فیلم مبتنی بر آموزههای دینی همچون عزت، نوعدوستی، غیرت و صلحطلبی.
فیلم بیننده را بارها میخنداند، به وقتش از او اشک هم میگیرد و به دفعات او را تا مرز تشویق و دست زدن پیش میبرد. وقتی فیلم تمام میشود تشویق ممتد تماشاگران را میبینی. اما تماشاگران همچنان نشستهاند و به صدای رنجرو در حال خواندن انشا در زمینه تیتراژ پایانی گوش میدهند و پس از آن دوباره تشویق ممتد. تیتراژ آغازین فیلم به شکلی زیبا بر روی یک آلبوم تمبر شکل گرفته است. تمبرهایی که در لایه زیرینشان اسباب افتخار و پز دولتمردان و سیاستمداران است و خاطرهبازیاش مال کودکان. کاش رؤسای جمهور جهان حرفهای رنجرو را میفهمیدند.
به مدد فیلمنامه خوب و هوشمندانه، وقایع به تناسب در فیلم پخش شده است. داستان دارای افت و خیز و جذاب است و هیچ جای آن قابل پیشبینی نیست. این فیلم در حالی که نسبت به برخی فیلمهای مشترک در بخش سودای سیمرغ و نگاه نو برتری داشت، تنها در بخش فیلمهای اول به نمایش درآمد. به طور مثال برلین ۷- فیلم خوبی است، اما قطعاً رنجرو به مراتب برای مخاطب عام و خاص جذابتر و به یادماندنیتر است.
حالا گرچه این فیلم در جوایز جشنواره مورد بیمهری واقع شد و احتمالاً در اکران نیز چنین خواهد شد، اما اینها از ارزش این شاهکار دیدنی سینمای ایران نمیکاهد. آقای عبدیپور، خدا قوت.
دیدگاه ها