وقتی رژیم سلطنتی، در پی انقلاب اسلامی مردم ایران سقوط کرد، شاید کمتر تحلیلگری میتوانست تصویر روشنی از آینده جمهوری اسلامی و جایگاه بینالمللی آن ارائه دهد. جدای از ناظرانی که جنگ داخلی را حتمی میدانستند و یا بر این اعتقاد بودند که جمهوری اسلامی نهایت تا زمان حیات امام خمینی دوام خواهد آورد، تنها گروه اندکی از اندیشهورزان که از ذکاوت بیشتر و آیندهنگری بهتری برخوردار بودند، بروز انقلاب اسلامی را نه یک رویداد داخلی که زلزلهای در مکاتب شرقی و غربی و باعث برهم خوردن معادلات و جبههبندیهای ایدئولوژیک و سیاسی میدانستند؛ اما همین گروه نیز گمان نمیبردند که ایران در آیندهای نه چندان دور به قدرتی بزرگ و اثرگذار تبدیل شود.
واقعیت آن است که میان ایرانی که به نیابت از اربابان غربی، ژاندارم منطقه بود، با ایرانی که مستقل از ابرقدرتها، خود به قدرت و بازیگری فرامنطقهای تبدیل شده، فاصلهای باورنکردنی است. اکنون جمهوری اسلامی نه تنها در منطقه پیرامونی خود نفوذ و حضور گستردهای دارد، بلکه در بسیاری مناطق دیگر جهان به ویژه آمریکای جنوبی، بیخ گوش ایالات متحده نیز در حال نقشآفرینی است.
از این منظر، انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، چگونه قابل بررسی و ارزیابی است؟ به نظر میرسد سه محور در این بررسی موضوعیت دارد؛ وضعیت منطقه و جهان، الزامات بینالمللی انتخابات و انتخابشونده و نتایج بینالمللی این انتخابات.
جهان ۱۳۹۲ با جهان ۱۳۵۷ تفاوتهای عمیقی دارد. پس از انقلاب ایران، جنبشهای ضد استعماری و ضد استبدادی زیادی به تأسی از این نهضت پاگرفت. بلوک شرق در اوج سیطره ظاهری کمونیسم بر نیمی از عالم به ناگاه فروریخت. در همین سالها فلسطین با انتفاضه جانی دوباره یافت و قدرتی خارقالعاده به نام حزبالله در لبنان ظهور کرد که طبل رسوایی افسانه شکستناپذیری اسرائیل را نواخت. اینهمه، ظهور قدرت و جبههای نوین به نام اسلام را در دنیا نوید میداد. تا اینکه بیداری اسلامی در شمال آفریقا و غرب آسیا آغاز شد. گرچه جبهه استکبار از هیچ تلاشی برای انحراف موج اسلامخواهی و بازگشت ملل مسلمان به اصل خویش فروگذار نکرده است؛ از اسلامهراسی و انگشتنما کردن اسلامگرایان تقلبی افراطی همچون القاعده و طالبان گرفته تا سعی بر به کژراهه کشاندن برخی انقلابهای متأثر از بیداری اسلامی و بزرگ نمودن اسلامگرایان تقلبی تفریطی همانند دولت به ظاهر اسلامگرای ترکیه. اما به هر حال جهان ۱۳۹۲ آن چیزی نیست که مقبول صهیونیسم، آمریکا و جبهه غرب باشد. به آنچه آمد اضافه کنید، بحران اقتصادی ادامهدار در اروپا و آمریکا را. در کنار همه اینها مناقشات و اختلافات ایران با مدعیان کدخدایی جهان بر سر موضوعات مختلف به ویژه فعالیتهای هستهای ایران داستانی دیگر است. مناقشاتی که علیرغم سالها فشار سیاسی و تحریم اقتصادی، نه تنها ایران در آنها عقبنشینی نکرده، بلکه گذر زمان شرایط را به سود ایران تغییر داده است.
حال در چنین شرایطی طبیعی است اگر انتخابات ریاست جمهوری در ایران برای دوست و دشمن مهم تلقی شود. دوستداران ایران و انقلاب اسلامی، امید دارند تا حضور گسترده مردم و انتخاب شخصی معتقد به آرمانهای اصیل انقلاب، بار دیگر روح امید را در میان ملل مستضعف بدمد. در مقابل بدیهی است حضور کمرنگ مردم در انتخابات و یا انتخاب شخصی که دم از مصالحه با جهان استکبار بزند، موجبات دلسردی دوستداران انقلاب اسلامی در جهان را فراهم میآورد و آنان را از قدم نهادن در مسیری مشابه راه انقلاب مردم ایران و جمهوری اسلامی مأیوس میسازد.
از سوی دیگر دشمنان اسلام و ایران اسلامی، مترصد خوشهچینی از سالها توطئه سیاسی و اقتصادی بر ضد ملت ایراناند. آنان آرزو دارند که فشارهای اقتصادی و تحریمها مردم ایران را خسته کرده باشد و در نتیجه، توده ملت پشت نظام را در پیگیری آرمانها و مطالبات خالی کنند و در نهایت مسئولان جمهوری اسلامی وادار به سازش با غرب و تن دادن به زیادهخواهیهای آنان شوند.
گرچه انتخابات ریاست جمهوری در ایران برگزار میشود اما آثار و تبعات آن جهانی است. حضور گسترده مردم در انتخابات و انتخاب فردی همنوا با جبهه جهانی مقاومت میتواند روند صدور انقلاب اسلامی را پرشتابتر سازد و همگرایی بیشتر جوامع مسلمان را در پی داشته باشد. آن هم در زمانی که وقوع بیداری اسلامی شرایط را از هر زمانی برای ظهور ابرقدرتی جدید به نام جهان اسلام مهیاتر ساخته است. اکنون زمان جنگ ارادههاست. اگر ملت ایران در انتخابات ریاست جمهوری با ارادهای مستحکم بر مسیری که تاکنون طی نمودهاند صحّه بگذارند، بیشک نیروی آزاد شده از این حماسه، مرزها را درخواهد نوردید و معرفی الگوی پیشرفت بر پایه عدالت اسلامی به دیگر ملل مسلمان، شکلی دیگر خواهد یافت.
اقتضائات امروز، فردی را برای ریاست جمهوری ایران میطلبد که ضمن اعتماد به نفس و شجاعتی برخاسته از ایمان به وعدههای الهی، جایگاه واقعی و قدرتمند ایران را باور داشته باشد، شأن ملت بزرگ ایران را بشناسد و بر اساس آن قدم در راه ارتقاء روزافزون جایگاه بینالمللی ایران بگذارد. نه آنکه مرعوب هیاهوی بوقچیهای تبلیغاتی غرب شود و عزت و عظمتی را که با رشادتها و مجاهدتهای فراوان به دست آمده، به تشری از دست بنهد.
این یادداشت پیش از این در پایگاه ۱۸ سالهها منتشر شده است.
دیدگاه ها