پرش به محتوا

بایگانی

بایگانی آبان, ۱۳۹۱

در باب ادب مدح

دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود

تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود

لسان‌الغیب حافظ شیرازی

شعر و نظم یکی از اصلی‌ترین مؤلفه‌های محافل و مراسم شادی و عزای حضرت اباعبدالله و دیگر خاندان اهل بیت عصمت و طهارتعلیهم‌السلام است. چه اهل منبر و سخنوران و چه مداحان و نوحه‌خوانان از این ابزار هنری استفاده می‌برند؛ اما آنچه موضوع سخن است، فحوا و محتوای آن چیزی است که به عنوان مداحی و نوحه و در قالبهای مختلف خوانده می‌شود؛ از روضه و مقتل و زبان حال گرفته، تا اقسام سینه‌زنی و زنجیرزنی و شور.

به راستی فارغ از سبک و آهنگ و ریتم، آیا تفاوت عمده‌ای میان مداحی‌هایی گذشته و امروز از حیث محتوا و کلام وجود دارد؟

حق آن است که در مجالس عزای اهل بیت، هر چه سخن می‌رود، سخن از ممدوح باشد. عظمت ایمان و اخلاص و عبودیت او، سترگی مجاهدت و رنجهایی که در راه دین خدا متحمل شده است، سعه شخصیتی و وجودیش، مرام و مسلک و سیره‌اش، سرگذشتش و همه آنچه می‌تواند ما را کمی بیشتر با دریای بی‌کران وجود او آشناتر کند، دستمایه روضه و نوحه و مدیحه است.

در جایی که نور پاکی چون حسین بن علیعلیهماالسلام بی‌نظیرترین صحنه‌های عشق‌بازی را با خدای خویش می‌آفریند، چه جای سخن گفتن از جنون بی سر و پایی همچون من؟ امثال مرا چه رسد به اینکه در محضر سیدالشهداء و سید جوانان بهشتی، ابراز وجود کنیم و قصیده در اوصاف عشق سوزانمان بسراییم؟

آیا خلاف ادب نیست که در روضه اباعبداللهعلیه‌السلام که بی‌شک در محضر اوست سخن از خود بگوییم و احوال خود را وصف کنیم؟ نهایت آن است که می‌توان گریزی زد به نسبت میان ما  و معشوق و شدت عشقی که به او و عظمت و بزرگیش داریم و کمی درد دل  و عرض حاجت.

ما (که هست و نیستمان از طفیلی وجود حضرات معصومینعلیهم‌السلام است) در مقابل این بزرگواران که همه هستی خود را برای حضرت رب‌العالمین قربانی نمودند، ذره‌ای ناچیز هستیم در برابر آفتاب؛ پس حق آن است که حد خود نگه داریم و منت‌دار و شکرگزار حضور در مجلس و محفلی باشیم که به نام آنان فراهم آمده است.

آنچه اکنون در بخش زیادی از اشعار نوحه و مدیحه ارائه می‌شود، ممدوح را مدح و نعت نمی‌کند، بلکه اوصاف مادحان و وصف حال جنون و دیوانگی آنهاست. اصلاً مگر در مقابل ممدوح، ما به حساب می‌آییم که بخواهیم سخن از جنون و عشقمان هم بگوییم؟ مگر ما و عملمان در مقایسه با عظمت بی‌کران خاندان عصمت و طهارت محلی از اعراب داریم که بخواهیم از حال خود در مقابل ارباب بگوییم؟

مجلس حضرت اباعبداللهعلیه‌السلام فرصتی است تا با ذکر عظمت وصف‌ناپذیر او، ما نیز در دریای بی‌کران وجود او گم شویم؛ در چنین محفلی نباید حدیث نفس گفت.

وقتى انسان نورى را، زیبائى‌اى را مدح و ستایش می‌کند، در واقع خود را مدح می‌کند؛ زیرا ثابت می‌کند که زیبائى‌شناس است؛ ثابت می‌کند که چشمش مى‌بیند، می‌فهمد، درک می‌کند. علاوه بر این، پراکندن این فضائل و معنویات در بین مردم، کمک به تربیت انسانهاست. انسانها با شناخت الگوها، با یارى گرفتن از پیروى الگوهاست که می‌توانند به درجات عالى و مقامات برتر دست پیدا کنند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای

۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۱

پیش‌نوشت:

۱ـ نوشته زیر را از ابتدا برای انتشار در شبکه مجازی گوگل پلاس نوشتم و مدتها پیش در همان فضا هم منتشر نموده‌ام. اما شبکه‌های مجازی اساساً با حافظه تاریخی میانه خوبی ندارند. روی همین حساب با مدتها تأخیر این چند خط را می‌گذارم روی وبلاگ.

۲ـ متن زیر نه در باب خطرات تحدید نسل برای آینده کشور است و نه در پی بررسی موضوع افزایش جمعیت. پیش‌فرض این یادداشت پذیرش نظر رهبری به عنوان تعیین‌کننده خط مشی کلان نظام است. مخاطب این نوشته کسانی هستند که مدعی تبعیت از ولی فقیه و رهبر انقلاب به عنوان فصل‌الخطاب هستند. طبعاً هرگونه نقد و نظری فارغ از این پیش‌فرض و گفتمان، خارج از حوصله این بحث و بی‌نتیجه خواهد بود. اختلاف مبانی و بحث ما با بزرگوارانی که این پیش‌فرض را قبول ندارند در این چند خط نمی‌گنجد.

***

معمولاً واکنش ما جماعت مدعی ولایت‌پذیری در مقابل رهنمودها و سخنان مختلف رهبری، با کمی تغییر جزئی، شبیه هم است.

آقا از جنگ نرم و افسران جوان آن سخن می‌گوید؛ همه ما می‌شویم افسر. بحث مهندسی فرهنگی پیش می‌آید همه می‌خواهیم فرهنگ را مهندسی کنیم. همه عماریم و گاهی در راه روشنگری از بی‌انصافی هم ابایی نداریم. موج بیداری اسلامی بر می‌خیزد؛ همه می‌شویم تحلیل‌گر و….

البته بماند که گاهی چیزهایی برایمان بیش از حد مهم می‌شود که اصولاً در اولویتهای مدنظر رهبری نیست.

در اینکه گوش ما باید به رهبری باشد و اولویتهای ایشان را به عنوان فرمانده جنگ فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مدنظر قرار دهیم بحثی نیست. اما اگر نگاهی به عملکرد خودمان بکنیم، نکات مبهمی وجود دارد.

سال گذشته در ۱۶ مرداد آقا انتقادی داشتند به کنترل جمعیت و امسال در ۳ مرداد به صورت مفصل‌تر به این موضوع پرداختند. این موضوع علی‌رغم آنکه بسیار استراتژیک و برای کشور مهم است، بازخورد آن‌چنان جدی در بین فعالان حزب‌اللهی در فضای مجازی نداشته است.

سؤال این است که چرا ما در این مورد به تحلیل و تجلیل بیانات ایشان نمی‌پردازیم.

یک دلیل اینکه به نظر می‌رسد ما تا جایی حاضریم اولویتهای رهبری را پی بگیریم که پرستیژ روشنفکری‌مان مخدوش نشود. در فضای مجازی ما برای خودمان پز و کلاسی ترتیب داده‌ایم که پرداختن به برخی موضوعات در آن نمی‌گنجد.

از طرف دیگر و شاید مهم‌تر اینکه این مورد با اینکه یک موضوع کلان و استراتژیک است، از طرفی برای تمام خانواده‌ها می‌تواند عملیاتی باشد. چرا بسیاری از دوستان متأهل ما از زیر بار فرزنددار شدن و یا تعدد فرزند فرار می‌کنند؟ چرا تک‌فرزندی حتی در بین طیف مدعی مذهبی این‌قدر رایج شده است؟ برخی از زنان مذهبی ما به خاطر آنکه تحصیلات عالیه‌شان و حضورشان در فعالیتهای فرهنگی و اعتقادی و عرفانی و … تحت تأثیر واقع نشود از ایفای نقش بی‌بدیل مادری می‌گریزند. بسیاری زنان ما ترجیح می‌دهند نمونه یک زن روشنفکر مذهبی باشند تا یک مادر نمونه و انسان‌ساز. بسیاری مردان مذهبی ما با احتمال اینکه ممکن است در ادامه تحصیل دچار سختی شوند و یا از ترس مسائل مالی و معیشتی، از فرزند دوری می‌جویند و ترجیح می‌دهند افسرانی باکلاس و مهندسانی شیک در فضای فرهنگ باشند تا پدرانی که نسلی توانمند و مبارز را تربیت خواهد کرد.

ما هنوز نفهمیده‌ایم که با روشنفکربازی نمی‌شود انقلابی بود.