پرش به محتوا

بایگانی

بایگانی مهر, ۱۳۹۲

جناب حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی در سفر کرمانشاه مطالبی در باب صدا و سیما گفته که به شدت محل تأمل و البته تحیر است. وی ضمن اطلاق عنوان «جعبه سانسور» به صدا و سیما اظهار داشته است: « مردم دیگر تحت تأثیر صدا و سیما و جعبه‌ای که مطالب را با سانسور به مردم تحویل می‌دهد نیستند؛ مردم ایران امروز آگاه شده‌اند و عقل خود را دست جعبه‌ای که سانسور می‌کند نمی‌دهند.»

به نظر می‌رسد ریشه و عامل سخنان تند جنابشان، کینه‌ای باشد که از صدا و سیما به خاطر گزارش چند روز پیش به دل گرفته است. گزارش بسیار خوبی که در رد ادعاهای آقای هاشمی در انتساب خاطراتی به امام در باب موافقت ایشان با حذف شعار «مرگ بر آمریکا» و ارتباط با این کشور پخش شد. با این همه، نگارنده در این چند سطر در پی دفاع از صدا و سیما نیست؛ چرا که صدا و سیما خود رسانه‌ای است فراگیر که به وقتش اگر بخواهد از خود دفاع هم می‌کند. آنچه اسباب نگارش شد قلب و یا دست‌کم کتمان حقیقتی است که جناب آقای هاشمی رواداشته است.

akbar hashemi rafsanjaniبه هیچ وجه نمی‌توان مدعی بود که صدا و سیما در حوزه مسائل سیاسی و اطلاع‌رسانی وضعیت آرمانی یا حتی مطلوبی دارد. نقائص این رسانه در این حوزه و ضعف و انفعال در ارائه اطلاعات و اخبار کامل و به موقع، برای مخاطبان امروزی آن‌قدر روشن است که نیازی به طرح و اثبات ندارد. اما اطلاق عبارت «جعبه سانسور» به این رسانه دور از انصاف است، چرا که این مشکلات بیش از آنکه ریشه در تمایل به سانسور داشته باشد، معلول بی‌برنامگی، ضعف مدیریت و ترسها و ملاحظات ساده‌اندیشانه است. بگذریم.

بد نیست جناب هاشمی همین صدا و سیمای پر از عیب و ایراد را مقایسه‌ای کند با دوران مدیریت برادرش محمد هاشمی بر این رسانه. کاش می‌شد و آقای هاشمی همچون «برادر بزرگ» در رمان «۱۹۸۴»، فکری به حال این حافظه تاریخی امثال ما می‌کرد!

چرا جناب آقای هاشمی در آن دوران و در شرایطی که خود در مهم‌ترین مسند اجرایی کشور نشسته بود دلش به حال آگاهی مردم نمی‌سوخت و از سانسور و از آن مهم‌تر مجیزگویی صدا و سیما و دیگر رسانه‌ها و نهادها برنمی‌آشفت؟ به نظر می‌رسد سانسور هرچه باشد، مجیزگویی و تملق و بت‌تراشی از آن قبیح‌تر و خطرناک‌تر است. امروزه روز آن‌قدر تنوع رسانه‌ای هست که به فرض وجود سانسور در صدا و سیما، مردم اخبار کامل و صحیح را به دست خواهند آورد. اما حضرتشان چه توجیهی برای سکوت در مقابل سانسورها و مجیزگویی‌های آن دوران دارد. آیا آقای هاشمی فراموش کرده روزگاری را که در شعارها، مخالف او نه تنها مخالف رهبر که دشمن پیغمبر شمرده می‌شد؟ آیا شعر مرگ بر آمریکا با آموزه‌های قرآنی ناسازگارتر است یا این شعار؟

طرفه آنکه نه فقط در دوره ریاست اسفبار محمد هاشمی بر صدا و سیما که حتی در دوره بعدی نیز انتقاد یا حتی شوخی با دولت موسوم به سازندگی به این راحتی نبود. کار به جایی رسید که برنامه طنز عروسکی که درون‌مایه‌اش شوخی با برخی وزرا و مسئولان و انتقاد ملایم از برخی مسائل بود به خاطر اعتراض برخی دولتمردان به تعطیلی کشیده شد. در حالی که این برنامه برای پرهیز از شائبه با رئیس وقت صدا و سیما هم شوخی می‌کرد. این سؤال جدی است که چرا آن زمان خون جناب هاشمی برای آگاهی و آزادی مردم قلیان نکرد. آقای هاشمی پیش از آنکه مدعی آزادی و اگاهی مردم در دوره کنونی باشد و برای هشت سال گذشته که دست خود و منسوبانش از مناصب کوتاه بوده مرثیه‌سرایی کند، باید در خصوص برخوردهای حذفی و اختناق رسانه‌ای در دوران مسئولیتش (که صدای برخی هم‌پیمانان امروزی را هم درآورده بود) پاسخ دهد.

جناب هاشمی در ادامه سخنانش فصلی نیز در باب دانشجویان ستاره‌دار و اخراجی و آزادی در دانشگاهها سخن رانده است که همان حافظه تاریخی «علیه ما علیه» چیزهای دیگری درباره‌اش می‌گوید. عاقلان دانند.

در هر صورت ماجرای آزادی‌خواهی و آگاهی‌طلبی جناب آقای هاشمی حکایت شیرین و بامزه‌ای شده است که از باب ادخال سرور و انبساط خاطر، گاهی وقتها یادآوری‌اش بد نیست. گرچه بهتر است حضرتشان ملاحظه سن و سال را هم بفرماید.

این یادداشت پیش از این در پایگاه نماینده منتشر شده است.

این یادداشت (البته با جرح و تعدیل و اضافاتی غریب) در: سایت خط امام

به گزاره‌های زیر دقت کنید:

  1. پس از انتخابات ۲۴ خرداد رهبر انقلاب مکرراً ضمن تأکید بر ضرورت ادامه رشد علمی کشور، چندبار نسبت به کند شدن شتاب آن تحت تأثیر مسائل مختلف هشدار دادند. ایشان در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری و دیدار با هیئت دولت در هفته دولت نیز، مسائل اقتصادی و علمی را برای استحکام ساخت درونی اقتدار ملی، دارای اولویت جدی دانستند.
  2. پس از اعتماد نکردن نمایندگان مجلس به وزیر پیشنهادی علوم، تحقیقات و فناوری، فردی به عنوان سرپرست و البته گزینه احتمالی وزارت مطرح شد که از لحاظ سیاسی به مراتب پرحاشیه‌تر است. عملکردهای توفیقی در مدت سرپرستی نیز، کم حاشیه‌ساز نبوده است.
  3. معاون پیشین علمی و فناوری ریاست جمهوری به جلسات هیئت دولت دعوت نمی‌شد تا جایی که شایعاتی مبنی بر احتمال حذف این معاونت به گوش می‌رسید. جالب اینکه اول‌بار این خبر را بی‌بی‌سی فارسی منتشر ساخت. پس از این شایعات بود که انتصاب معاون جدید علمی و فناوری با تأخیر صورت پذیرفت.
  4. رئیس جمهور، مرد پرمنصب و مشغله این روزها، اکبر ترکان را که به اعتراف خودش در حد چای خوردن با سازمان فضایی ایران آشنایی دارد، به سرپرستی این سازمان منصوب نموده است. بهانه البته، بحث اصلاح ساختار و مدیریت است.
  5. حدود سه هفته پیش خبری منتشر شد از قول وزیر کار مبنی بر اعتراض وزیر نفت به شرایط و حتی پیش رفتن وی تا مرز استعفا!
  6. برخی مقامات دولت موسوم به تدبیر و امید، مکرراً و به شکلی که گاهی اغراق‌گونه می‌نماید، از تلاش برای بهبود روابط خارجی و تأثیر مثبت آن بر مشکلات اقتصادی و تحریمها سخن می‌گویند.

شواهدی از قبیل آنچه آمد گویای آن است که به‌رغم اهمیت موضوع و تأکید رهبر انقلاب، موضوع پیشرفت علمی و شتاب آن، همچنین لزوم پیوستگی اقتصاد و صنعت با پیشرفت علمی، اولویت چندانی برای دولت یازدهم ندارد؛ گرچه قطعاً این غفلت، سهوی و از روی بی‌توجهی است و تعمّدی در کار نیست. متأسفانه این‌گونه به نظر می‌رسد که دولت، برخلاف نام تدبیر و امیدی که بر خود نهاده است، به عوض آنکه نگاهش برای حل مسائل و پیشرفت کشور به قابلیتها و استعدادهای درونی چه در حوزه اقتصاد و چه در حوزه علم بومی باشد، به استمداد از طرفهای خارجی امید بسته است؛ که البته بارها بهانه‌جویی و بی‌صداقتی خود را اثبات نموده‌اند. و چنین بر می‌آید که برخی مؤثران در دولت نیز برای اغراق هرچه بیشتر در اهمیت ماجرا به اجرای نمایشهای سیاسی نیز دست یازیده‌اند.

تأکید بی‌اندازه دولتمردان بر بهبود روابط با دولتهای معارض ایران در غرب و عملکرد اعجاب‌آور و شتاب‌آلود هیئت ایرانی در سفر نیویورک نشان از آن دارد که همت اصلی دولت برای حل مسائل و مشکلات، مبتنی بر نگاه به بیرون است. این نگاه مستلزم یک مقدمه بدیهی است که شرط کافی (و نه تنها لازم) حل مشکلات کشور، کمک و توجه بیرونی است که اگر نباشد، معضل و مشکلی برطرف نخواهد شد. این بدان معناست که مسئولان دولت سوء مدیریتها و ضعفهای داخلی را چندان که باید در این مسائل و معضلات مهم نمی‌دانند.

ساده‌انگاری است اگر گمان کنیم کشورهای غربی به‌ویژه آمریکا به راحتی از تحریمها و موانعی که برای دولت و ملت ایران ایجاد نموده‌اند صرف نظر خواهند کرد؛ خصوصاً آنکه برخی حرکات عجولانه و گافهای دیپلماتیک این توهم را برای آنان ایجاد نموده است که با فشار بیشتر می‌توانند امتیازاتی را از ملت ایران بگیرند.

New York John Kerry, Mohammad Javad Zarif, Catherine Ashton

آنچه آمد منافاتی با ضرورت توجه به سیاست خارجی و دیپلماسی از نوع سنتی یا عمومی‌اش ندارد؛ بلکه سخن بر سر اولویتها و توجه متعادل به همه ابعاد مسائل کشور و راه‌حلهای آن است.

نکته قابل تأمل آن است که تداوم اظهارات و احتمالاً اقدامات خصمانه دولت آمریکا، به مرور زمان توقع ایجاد شده بین برخی لایه‌های عمومی برای بهبود شرایط را دچار نوعی سرخوردگی خواهد کرد.

از سویی اقدامات پرعجله دستگاه دیپلماسی در زمینه ارتباط با آمریکا در شرایطی است که دولت واشنگتن درگیر مشکلات متنوع داخلی و خارجی است. از طرفی معضل بدهیها و بودجه دولت و از طرف دیگر و مهم‌تر انزوا و شکست برنامه جنگ‌طلبانه در سوریه. حال باید متولیان امر پاسخ دهند که چرا در چنین شرایطی این‌قدر ذوق‌زده دست دوستی به سوی آمریکایی‌ها گشودند. آن هم به سوی دولتی که حتی یک هفته هم ژست لبخندآمیز خود را نگه نداشت و به سرعت پرخاش و توهین‌هایش را از سر گرفت.

باید اذعان کرد که دیدار وزرای خارجه ایران و آمریکا و تماس تلفنی کذایی، بیش از آنکه سودی برای ایران داشته باشد، به ترمیم چهره اوباما پس از ناکامی در همراه‌سازی متحدانش در حمله به سوریه کمک کرد. و نیازی به گفتن نیست که می‌تواند به همین میزان در دل دولتها و ملتهای محور مقاومت و مستضعفان جهان ایجاد نگرانی کند.

خلاصه آنکه رسیدن به توفیق در رفع موانع و حل مشکلات، مبتنی بر نگاه برون‌گرا چنان‌که آمد نه تنها گرهی را نخواهد گشود بلکه آن را کورتر خواهد کرد.

و نهایتاً اینکه امید است اظهارات رئیس محترم جمهور مبنی بر کوچک بودن گام برداشته شده در نیویورک و در پیش بودن گامهای بزرگ‌تر ارتباطی با بی‌توجهی‌ها و بی‌مهری‌ها به حوزه علم و فناوری در یکی دو ماه اخیر نداشته باشد.

این جملات از شیخ شیرین‌سخن، سعدی شیرازی حسن ختام خوبی است:

حکیمان گفته‌اند آب حیات اگر فروشند فی‌المثل به آبِ روی، دانا نخرد؛ که مردن به علّت، به از زندگانی به مذلّت.

گلستان سعدی/ باب سوم، در فضیلت قناعت/ حکایت نهم

جناب آقای روحانی (مشهور به شیخ اعتدالیون، حسن کلیدساز)

سلام علیکم

از اینکه بالاخره در آخرین روز هفته دفاع مقدس و سالروز شکست حصر آبادان، با هر خفت و خواری که بود، در نهایت ذوق‌مرگی مشکل ارتباط با آمریکا را در وقت اضافه و به شکلی بدیع در راه عزیمت به فرودگاه حل کردید سپاسگزارم.

به همین جهت به عنوان هدیه یک حلقه روبان بنفش تهیه کرده‌ام که برای بازگشایی لانه جاسوسی آمریکا، (ببخشید اصلاح می‌کنم، سفارتخانه دولت فخیمه ایالات متحده) ببندید دم در و با برادر اوباما قیچی کنید. شگون دارد. بد نیست در لحظه انقطاع روبان جناب آقا محمدجوادجان ظریف یک دور در جا به افتخار جمع بزند.

چند پیشنهاد هم هست که در ادامه مسیر مشعشع آب کردن یک‌هویی کوه یخ بی‌اعتمادی میان ایران و آمریکا مفید به نظر می‌رسد. (فقط حواستان باشد که آب شدن بی‌رویه و زیادی سریع کوههای یخ آثار مخربی روی محیط زیست دارد.)

اول اینکه بفرمایید سرکار علّیه خانم ابتکار و آقایان اصغرزاده و میردامادی و عبدی یک نامه عذرخواهی تنظیم کنند بابت ایجاد این همه سال کدورت و نقار بین دو ملت دوست و برادر. و ضمناً تعهد بسپارند با ضامن معتبر که دیگر از دیوار جایی بالا نروند! (ضامن می‌تواند همین آقای رفسنجانی خودمان باشد که الحمدلله، عبای موسّعی دارند و همه جور آدمی زیرش جا می‌شود؛ ضمن آنکه تجربه تأمین وثیقه مهدی‌جان نشان داد که توان تأمین وثیقه‌ها و ضمانتهای سنگین را هم دارند.)

دیگر اینکه تا دیر نشده فکر تأمین هزینه خسارت اشغال لانه جاسوسی (ای بابا، باز اشتباه شد! سفارتخانه آمریکا) هم باشید. آمریکایی‌ها خجالتی هستند، شاید نتوانند مثل انگلیسیها به صراحت طلب خسارت کنند.

از باب تخصصی که جناب ولایتی دارند در دیپلماسی خیلی خصوصی و صرف قهوه‌های دیپلماتیک، دعوت ایشان به افتتاحیه بسیار بجا و بخردانه است.

پیشنهاد می‌شود به سبک رمان ۱۹۸۴، فکری به حال محو عبارات و جملاتی همچون «شیطان بزرگ» و یا «یک لقمه نان را ۳۵ میلیون نفری می‌خوریم اما زیر بار زور نمی‌رویم» و یا «به آمریکا بگویید از دست ما عصبانی باش و ازاین عصبانیت بمیر» در اسناد تاریخی بکنید. جماعت عوام عقلش به چشمش است، اینها را این ور و آن ور می‌خواند، دچار تعارض و بحران هویت می‌شود.

ابزار و ادواتی که آن زمان عزیزان آمریکایی در سفارتخانه‌شان در راستای وظایفشان که اصلاً هم جاسوسی نبود به کار می‌گرفتند، حالا دیگر سی و چند سال قدیمی شده است. فکر جایگزینی‌اش با تکنولوژی روز باشید.

با توجه به شرایط جدید یحتمل به زودی فوجی از دانشمندان و متخصصان و مهندسان و تکنسینهای هسته‌ای بی‌کار می‌شوند. از الآن به فکر تأمین شغل برایشان باشید، یک وقت تبدیل به معضل امنیتی نشوند.

راستی حالا که آن مردی که هولوکاست را منکر می‌شد رفته است، یک فکری هم به حال نام خیابان فلسطین کنید، ابداً مناسب شأن نیست. می‌دانید که آمریکایی‌ها خیلی با اسرائیلیها عالم یکی‌اند، ممکن است بهشان بر بخورد.

آقا فقط من یک چیزی را نفهمیدم؛ قحط زمان و مکان بود توی راه فرودگاه به هم تلفن زدید؟ با آن شاه‌کلیدت این قفل ذهن ما راهم باز کن. خیر ببینی الهی! به یاسر و مهدی و فائزه و محسن و فاطمه هم سلام برسانید.

آهان یک سؤال دیگر در وقت اضافه؛ حالا که دم کدخدا را دیدید چرا بانک مرکزی مانع بالا رفتن ارزش پول ملی می‌شود؟!

Kelidsaz