روزی که همکارانم در شهرآرامحله منطقه ٢، گزارش چشمفروشی را ارائه کردند، میدانستم که این سوژه سروصدا خواهد کرد. این گزارش روز شنبه ١٧مرداد که اتفاقاً روز خبرنگار هم بود، در شماره ١۶١ شهرآرامحله منطقه ٢ به چاپ رسید و بلافاصله بهشکل گستردهای در پایگاههای خبری اینترنتی، شبکههای مجازی و حتی یکی از شبکههای ماهوارهای فارسیزبان بازتاب یافت. طبیعی بود که چنین سوژه فاجعهآمیزی در بدو امر باورپذیر نباشد و گروهی آن را تکذیب کنند؛ ازجمله برخی مقامات و مسئولان استانی.
حقیقت آن است که چه بپذیریم چه نپذیریم، این ماجرا واقعیت دارد. خبرنگار شهرآرا بعد از رؤیت اطلاعیه فروش قرنیه در پوشش خریدار با فردِ خواهان فروش ملاقات و گفتگو کرده است. اینکه برخی مسئولان امر مدعی شدهاند «چون این کار منجر به کورشدن فرد میشود، غیرممکن است»، تنها پاککردن صورتمسئله است.
ما هم میدانیم که اهدای قرنیه بهصورت قانونی تنها درمورد بیماران مرگ مغزی مجاز است و پیوند قرنیه از فرد زنده باعث کوری او میشود؛ اما مگر فروش کلیه یا کبد یا مغز استخوان قانونی است؟ مگر قاچاق اعضای انسان بهعنوان یکی از جرائم بینالمللی قانونی است؟ اتفاقاً دلیل ما برای تهیه و انتشار چنین گزارشی قاچاقبودن آن است. برخورد تکذیبی با مطلبِ هشدارگونه ما و پاککردن صورتمسئله دقیقاً همان شیوهای است که سالها پیش درباره موضوع فروش کلیه اتخاذ شد و حالا کار به جایی رسیده که فروش کلیه کاملاً طبیعی قلمداد میشود و دیگر حساسیت کسی را برنمیانگیزد.
هماکنون اخبار و مطالب مربوط به فروش قرنیه در اینترنت از سال ٨۶ قابلردیابی است و تبلیغات اینترنتی آن نیز وجود دارد و موضوع جدیدی بهحساب نمیآید؛ ولی گویا شهرآرا اولین رسانه مکتوبی است که به آن پرداخته است.
دستیازیدن به چنین اقداماتی برای حل مشکلات مالی، در بحرانهای عمیق فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ریشه دارد؛ اما جز این نیز، گویای این حقیقت تلخ است که در ساختار گسترده و خدوم درمانی کشور، هستند عناصر معدودی که با ترفندهای مختلف، فرایندهای قانونی را دور زده، سودهای کثیفی ازقبیل آنچه را در گزارش چشمفروشی آمده است کسب میکنند.
کاش تکذیبکنندگان به این واقعیت توجه کنند که اگر رسانههای داخلی به چنین آسیبهای اجتماعی نپردازند، دیریازود و با گستردهشدن ابعاد این مسائل، رسانههایی ازقبیل «من و تو» و «بیبیسی» و امثال آنها به انتشار اخبار و گزارش درباره آن مبادرت میورزند.
با این تفاوت که نگاه رسانههای داخلی بیان آسیبها و تلاش برای چارهجویی آنهاست، اما نیت رسانههای فارسیزبان خارجی قطعاً خیر نیست. ترس از اینکه گزارش انتقادی رسانههای داخلی دستآویزی برای شبکهای مثل «من و تو» خواهد شد، نباید باعث خودسانسوری شود؛ بلکه رسانه دلسوز داخلی باید داعیهدار پیگیری و حل مسائل و آسیبهایی ازایندست در جامعه باشد تا مخاطب داخلی از پناهبردن به شبکههای معاند احساس بینیازی کند و تلاشهای جهتدار این رسانهها خنثی شود.
بههرحال انتشار چنین اخبار فاجعهآمیزی میتواند یا با نگاه خیرخواهانه و اصلاحی باشد یا با نگاه تخریبی. اگر رسانههای داخلی از ترس تکذیب و امثال آن، از انتشار این اخبار با نگاه اول پرهیز کنند، رسانههای بدخواه خارجی آن را با نگاه دوم منتشر و از آن بهرهبرداری میکنند.
در پایان لازم است متذکر شوم که اطلاعات مهم و تکاندهنده دیگری درباره این موضوع وجود دارد که از انتشار آن معذوریم. طبعاً هرگاه مسئولان امر از موضع سادهانگارانه تکذیب پایین آمدند و بهدنبال حلمسئله بودند، حاضریم این اطلاعات را در اختیار آنان قرار دهیم.
این یادداشت پیش از این در روزنامه شهرآرا، چهارشنبه ۲۱ مرداد ۹۴ منتشر شده است.
این یادداشت در: ایرنا (خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران) به نقل از شهرآرا