خبر خوشی که این روزها اعلام شده، پایان سیطره تروریستهای داعش بر سوریه و عراق است.
مبارکمان باشد. مبارک همه آنانی که باورمند به امت واحده اسلامی هستند. مبارک آنانی که امید دارند تا اکنون که غوغائیان قدّارهکش و برادرکش، سرکوب شدهاند و منطقه از مسائل و درگیریهای داخلی و انحرافی، فراغتی نسبی یافته است، مسئله اول جهان اسلام یعنی فلسطین دوباره در اولویت جبهه مقاومت قرار گیرد و انشاءالله به زودی جشن پیروزی بزرگ را با نابودی اسرائیل و آزادی قدس شریف برگزار کنند.
اما از این شادباشها گه بگذریم، آنچه در این چند روز فکر مرا درگیر کرده آینده مبهم رزمندگان غیور افغانستانی و خانوادههای نجیب آنان است. در طول سه سال حضور در روزنامه شهرآرا با موضوع مدافعان حرم سروکار داشتهام و از شیرینترین خاطراتم لحظاتی بوده که خانواده شهدای فاطمیون با حضور در تحریریه روزنامه، من و همکارانم را مورد تفقد قرار دادهاند.
رزمندگان افغانستانی نقش بسیار تأثیرگذار و مهمی در این پیروزی بزرگ داشتهاند. تا چندی پیش که هنوز زبانههای جنگ سرکش بود، شاهد بودهام که در برخورد و تعامل با خانوادههای شهید افغانستانی بیتدبیریهای زیاد و گاهی تبعیضهایی صورت گرفته است؛ نکاتی که مفصل است و از حوصله این چند سطر خارج. اکنون این ابهام و نگرانی بیشتر وجود دارد که پس از فروکش کردن درگیری در سوریه و بازگشت مدافعان حرم به کشور، تعامل نهادهای مسئول و متولیان امر و فعالان مردمی با آنان و به ویژه خانوادههای مظلوم و قدرشناس شهدای مدافع حرم چگونه خواهد بود. متأسفانه علیرغم نقش کلیدی رزمندگان و شهدای افغانستانی فاطمیون، چه برخی مسئولان و چه گروهی از جمعهای فرهنگی و مذهبی تمایل بیشتری برای تبلیغ شهدای سرافراز ایرانی مدافع حرم و رسیدگی به خانواده عزیز این شهدا دارند و در این بین گاهی آنچنان که باید شأن و منزلت شهدای افغانستانی و خانوادههایشان رعایت نمیشود. خلاصه در این روزها این جملات امام خمینی بیشتر ذهنم را مشغول کرده است که: «نگذارید پیشکسوتانِ شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره خود، به فراموشی سپرده شوند.»