پرش به محتوا

بایگانی

برچسب: اسلام آمریكایی

پیش‌نوشت:

نوشته زیر را از ابتدا برای انتشار در شبکه مجازی اینستاگرام و تلگرام نوشتم و مدتها پیش در همان فضا هم منتشر نموده‌ام. اما شبکه‌های مجازی اساساً با حافظه تاریخی میانه خوبی ندارند. روی همین حساب با مدتها تأخیر این چند خط را می‌گذارم روی وبلاگ. البته تاریخ درج شده، همان تاریخ نگارش است، نه انتشار.

انّ اکرمکم عند الله اتقاکم/ قرآن کریم، سوره حجرات، آیه ۱۳

ای کاش رئیس جمهور محترم و حقوقدان که لباس دین بر تن کرده است، همان‌طور که از شدت علاقه به نقد، منتقدان کم‌سوادش را می‌نوازد و همزمان با حواله‌کرد آنها به جهنم، کمی هم به این آیه مشهور و کلیدی بیندیشد تا شاید لباسش بر قامتش برازنده‌تر بنماید.

ای کاش جناب روحانی که به فرانسوی‌های قدبلند خوش‌تیپ و باحال، بابت حملات تروریستی پاریس فوراً تسلیت گفت ـ‌و البته بعد یادش آمد که روز قبلش در لبنان هم حمله تروریستی صورت گرفته و مجبور شد تسلیت بگویدـ حالا هم کسی به یادش بیاورد که شیعیان سیاهپوست نیجریه هم، انسان‌اند و هم‌نوع ـ‌حتی اگر مسلمان نمی‌بودندـ و بد نیست تسلیتی بگوید و احیاناً محکوم کند عمل ارتش نیجریه را. مگر نه اینکه امام خمینی ـ‌که حضرات خود را منتسب به او می‌دانندـ این انقلاب و پیام جهانی‌اش را متعلق به مستضعفان و پابرهنگان می‌دانست؟ شاید هم از آنجایی که به گفته کارشناسان، نیجریه به شدت تحت نفوذ آمریکاست، ترس از دلخوری کدخدا مانع از محکوم کردن این اتفاق شده است!؟

اصلا بی‌خیال قرآن و دین و آرمان‌ها و امام. فرض بگیرید مشابه این اتفاق در جایی برای یکی از همفکران و طرفداران آمریکا می‌افتاد. واکنش آمریکا چه بود؟ احتمالاً تا سرحد دخالت مستقیم هم پیش می‌رفت، آنچنان که در جاهایی مثل اوکراین اتفاق افتاد. ای کاش آقای روحانی و دستگاه سیاست خارجی‌اش دست‌کم این قدر جسارت داشتند که حمایت از همفکران را از آمریکایی‌ها بیاموزند.

حکومت مهدوی را دولتی دانسته‌اند عدالت‌گستر که در آن بر کسی ستم نمی‌رود. دنیایی آرام برای زندگی همگان که در آن عقول مردم به کمال می‌رسد. بر طبق روایات و منابع دینی قطعا چنین خواهد بود، اما آنچه از این قسم گفته می‌شود همه از نتایج استقرار حکومت مهدوی است و نه از مقدمات و الزامات و چگونگی استقرار آن. از سوی دیگر این نکته قابل توجه است که اگر مشکل بشر در کمال عقل و استقرار عدالت فراگیر است، پس چگونه است که بر طبق همان منابع و روایات، امام مهدی عجل‌الله تعالی فرجه را به شهادت می‌رسانند؟ حقیقت آنکه مسئله همان جنگ همیشگی پیروان شیطان با جبهه حق است که حتی در صورت استقرار آخرین حجت الهی نیز همچنان پابرجاست.

به نظر می‌رسد ما در موضوع انتظار، بحث را از نقطه خوبی شروع نمی‌کنیم. معمولا از نتایج حکومت مهدوی گفته می‌شود اما مردم برای مقدمات و الزامات استقرار آن آماده نمی‌شوند.

در روایات متعدد قیام مهدوی همراه با سختی‌ها و مجاهدت‌های شدید تصویر شده و این تصور که امور به صورت خودبخودی انجام خواهد شد نفی شده است. سرداران و سربازان سپاه مهدی، باید خود را برای شدائد بسیاری آماده کنند.

برخوردهای مستکبران عالم و جبهه شیطانی با نظام سی‌وچندساله جمهوری اسلامی که تنها محدود به کشور ایران بوده، مثال خوبی برای درک برخی واقعیات است. شاید گمان برخی بر آن بود که با پیروزی انقلاب و آزادی کشور از یوغ استبداد داخلی و استکبار خارجی، همه مشکلات و مسائل حل خواهد شد؛ اما دشمن هیچ‌گاه دست از دشمنی نکشید و هر روز به شکلی از جنگ‌افروزی گرفته تا تحریم‌های مختلف به عداوت خود ادامه داد. حال می‌توان تصور کرد که واکنش جبهه شیطانی در برابر قیام جهانی حضرت موعود، چه ابعاد و شکلی خواهد داشت. قیام مهدوی قطعاً آوردگاهی سخت و نفس‌گیر خواهد بود.

جامعه ما چقدر برای چنین نبرد جهانی طولانی و سهمگینی آماده است؟ تا چه میزان توانسته‌ایم فرزندانمان را به نحوی تربیت کنیم که در شرایط ظهور بتوانند سربازان قابلی در لشگر صاحب‌الزمان باشند و جانفشانی کنند؟ اگر جامعه مدعی انتظار نتواند در مقابل هجوم و تهدید و تحریم دشمنانش که هر روز به بهانه‌ای تحمیل می‌شود، تاب آورد و چرب و شیرین دنیا او را به مصالحه و احیاناً کوتاه آمدن از آرمان‌هایش بکشاند چگونه می‌تواند خود را در ادعای انتظار صادق بداند؟

ما بیش از آنکه آمادگی خدمت به حضرت موعود و جانبازی در رکاب او برای استقرار حکومت الهی را داشته باشیم، به دنبال رفع مشکلات شخصی و اجتماعی و زندگی بی‌دردسر در سایه دولت اوییم. گرچه تردیدی نیست که شفای بیماران و رفع مشکلات کمترین کار در پیشگاه قدسی ائمه طاهرین است اما نکته آن است که در چنین شرایطی قیام مهدوی با عافیت‌طلبی ما سازگار نخواهد بود.

ما باید واقع‌بینانه و به دور از توهم، خود را برای کوششی سخت و مجاهدتی بی‌نظیر در رکاب آخرین حجت و ذخیره الهی مهیا سازیم؛ شرایطی که در روایات از آن به غرقاب خون و عرق تعبیر شده است. آری، شکی نیست که ثمره شیرین چنان مجاهدت طاقت‌فرسایی حاکمیت حق و استقرار دولت الهی خواهد بود. به امید آن روز!

این یادداشت پیش از این در روزنامه شهرآرا، سه‌شنبه ۱۲ خرداد ۹۴ منتشر شده است.

مسئولیت جوانان ایرانی در قبال پیام رهبری به جوانان غربی

نامه رهبر معظم انقلاب اسلامی خطاب به جوانان اروپا و آمریکای شمالی، که رسانه های غربی از آن به عنوان نامه غیرمنتظره یاد کرده‌اند الگوی خوبی است از دیپلماسی عمومی؛ گفتگوی بدون واسطه با مخاطب عمومی فارغ از رسوم و عرف‌های واقعی یا خودساخته و دست و پاگیر دیپلماتیک. تبیین این الگو و بازفهم دیپلماسی عمومی در شرایط غلبه دیپلماسی لبخند که برخی مسئولان، هر هجمه سیاسی یا رسانه‌ای و روانی را تنها با لبخندهای بی‌نمک پاسخ می‌دهند، خود مجالی دیگر می‌طلبد.

اما این نامه به جز مخاطب اصلی از منظری متفاوت مخاطب دیگری هم دارد؛ این مخاطب کسی نیست جز جوانان مسلمان و انقلابی ایران. ما باید این سؤال جدی را از خود بپرسیم که چه وظیفه‌ای در قبال این نامه و محتوای آن داریم. آیا این نامه به صرف صدور از سوی رهبر انقلاب به مقصود خود رسیده است؟

آیت‌الله خامنه‌ای در نامه خود اشاره‌ای دارند به شکسته شدن مرزهای جغرافیایی به وسیله ابزارهای ارتباطی؛ به نظر می‌رسد همین اشاره وظیفه ما را هم مشخص می‌سازد. استفاده از ظرفیت انواع ابزارهای ارتباطی نوین به ویژه شبکه‌های مجازی که اتفاقاً اصلی‌ترین کاربران آن جوانان هستند، مهم‌ترین اولویتی است که باید برای آن برنامه‌ریزی و اقدام کرد. اکنون نیازمند اشخاص دغدغه‌مندی هستیم که نگاهشان به ابزارهای نوین ارتباطی فراتر از تفریح و گذران وقت و حضورشان در این شبکه‌های ارتباطی معطوف به برداشتن قدمی در مسیر صدور انقلاب و معرفی اسلام ناب باشد.

آشنایی و تسلط به زبان‌های خارجی، عضویت فعال در شبکه‌های مجازی و برقراری ارتباط هوشمندانه، تدریجی، برنامه‌ریزی‌شده و البته اعتمادآمیز با مخاطبان غیرایرانی مقدماتی است که تدارک آنها برای تحقق این رویکرد ضروری و فوری است.

مرحله بعدی پرداختن به موضوعاتی است که می‌تواند به آشنایی بی‌پیرایه مخاطب با اسلام منجر شود. از قبیل معرفی اسلام ناب و آموزه‌های مترقی آن که قطعاً مورد توجه بشر بحران‌زده امروز خواهد بود یا منافع مشترکی که جبهه استکباری و صهیونیسم با تروریست‌های به ظاهر مسلمان از اسلام‌هراسی می‌برند یا نشر واقعیات درباره برخی حقایق که از سوی کارتل‌های رسانه‌ای غربی سانسور می‌شود و یا سؤال از این حقیقت مهم که حتی اگر هولوکاست ـ با همه ابعاد ادعایی ـ حقیقت داشته باشد‏ چرا باید مسلمانان و فلسطینیان تاوان جنایات آلمان نازی را بدهند. حتی تصریح رهبر انقلاب نسبت به بی‌صداقتی و ناراستی سیاستمداران غربی نیز می‌تواند دستمایه خوبی برای گفتگو و تنویر افکار باشد.

در کنار آنچه گفته شد، حضور دانشجویان ایرانی مقیم خارج از کشور نیز ظرفیت دیگری برای پاک کردن غبار از چهره اسلام واقعی است. نکته‌ای که در پیام ایشان به نشست اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا نیز مشهود است. دانشجویان متدین ایرانی با هر گرایش سیاسی، می‌توانند ذهن جوانان دیگر کشورها را به حقایق پشت پرده اسلام‌هراسی متوجه سازند.

شرایط جدید عربستان بعد از مرگ ملک عبدالله، فرصت مناسبی است تا چهره‌ای متفاوت با آنچه تاکنون از اسلام به سبک بی‌غیرت سعودی و خشن طالبانی و داعشی ارائه شده است، عرضه شود. اکنون ما فرصت مناسب‌تری داریم برای معرفی اسلام ناب.

این یادداشت پیش از این در روزنامه شهرآرا، دوشنبه ۶ بهمن ۹۳ منتشر شده است.

این یادداشت در: ایرنا (خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران) به نقل از شهرآرا

چند و چونی در باب پیوست فرهنگی با نگاه به پروژه‌های شهری

چند سالی است که پیوست فرهنگی در ادبیات مدیریتی و سیاست‌گذاری ایران رواج زیادی یافته است. پرداختن به این موضوع نه تنها مطلوب بلکه ضروری است و تحقق آن در برنامه‌ریزی‌ها و سیاست‌گذاری‌ها از بسیاری آسیبها و معضلات پیشگیری می‌کند. اما آنچه همین امر مطلوب را به شدت تهدید می‌کند برخورد سطحی، شعاری و بخشنامه‌ای، بدون در نظر گرفتن جوانب، الزامات و مقدمات آن است.

با کمی گفت‌وگو در باب پیوست فرهنگی با برخی مدیران و حتی نخبگان فرهنگی، روشن خواهد شد که فهم و تفسیری خاص از این موضوع غلبه یافته است. اغلب، تعریفی از پیوست فرهنگی شایع شده است که کارکرد آن را تا حد رفع و رجوع عیوب و آسیبهای طرحها و برنامه‌ها و یا حتی بدتر از آن، سرپوش گذاشتن بر این نواقص و تهدیدات، تقلیل می‌دهد. در این نگرش با پیش‌فرض ضروری و قطعی بودن پروژه‌ها (با مختصات از پیش تعیین شده)، پیوست فرهنگی یا از باب تیمّن و تبرّک و خالی نبودن عریضه و به جهت تزئین به صورتی فرمایشی بدانها الصاق می‌شود و یا اینکه از روی اضطرار و برای جلوگیری از برخی آسیبها و مشکلات بسیار جدی، پیشنهادهایی در آن ارائه می‌گردد. در این حالت پیوست تبدیل به وصله فرهنگی می‌شود.

این الگو در خوشبینانه‌ترین احتمال، موجد نگاهی سکولار به فرهنگ و پیوست فرهنگی است. بدین مفهوم که پروژه عمرانی از تبعات و آثار فرهنگی و اجتماعی‌اش منتزع تلقی می‌شود. در این حالت سیاست‌گذاران و طراحان و تصمیم‌گیران وظیفه‌ای برای خود در قبال دغدغه‌های فرهنگی و اجتماعی متصوّر نیستند؛ بلکه این وظیفه بر دوش تهیه‌کننده پیوست فرهنگی قرار می‌گیرد که در بهترین حالت با ارائه پیشنهادهایی از خشکی و زهر توسعه بکاهد و بدان لطافت بخشد و یا ظاهر آن را با مسائل دینی و فرهنگی، کمی سازگار نماید و اندکی از آسیبهای ناگزیر بکاهد یا آثارش را تسکین دهد و بر آن سرپوش نهد. خلاصه آنکه با کمی عطرافشانی، جلوی انتشار بوی تند و زننده توسعه به سبک غربی را بگیرد. و البته در حالتی ناامیدانه‌تر پیوست فرهنگی تبدیل به شیء بی‌خاصیتی می‌شود که (به علت الزامات اداری و بالادستی) گریزی از آن نیست، بنابراین به هر شکلی که باشد پیوست به پروژه الصاق می‌شود.

Goharshad

عکس از دوره‌گرد عکاس

شوربختی آنجاست که در نگاهی دیگر برخی پیوست فرهنگی را توجیه فرهنگی می‌دانند و آن را به اسبابی برای مشروعیت بخشیدن و رسمیت دادن به طرحها و ایده‌های خود با تمسّک به فرهنگ و دغدغه‌های فرهنگی تبدیل می‌کنند. این تلقّی منافقانه، نه تنها فواید بدیهی را برای طرح و ایده خود برمی‌شمرد بلکه بدون یادآوری خطرات بزرگ‌تر، بر آسیبها سرپوش می‌گذارد. از آورده‌ها و فواید سخن به میان می‌آید اما از هزینه‌های فرهنگی و اجتماعی که در قبال آن پرداخت می‌شود ذکری نمی‌رود. تردیدی نیست که این برخورد با پیوست فرهنگی که جای ارزشها و ضدارزشها را عوض می‌کند و بدیها را موجّه جلوه می‌دهد، از نگاه تزئینی و سطحی و بی‌خاصیت به آن به‌مراتب خطرناک‌تر است و مضرّاتی در پی دارد که نبودش را به بودش مرجّح می‌سازد. چنین نگاهی به پیوست فرهنگی همانند آن است که به استناد «فیهما اثم کبیر و منافع للناس»، شراب و قمار را ترویج کنیم که: «گرچه گناهی ـ هر چند بزرگ ـ دارد، اما منافعی هم بر آن مترتب است و نباید از این منافع به خاطر گناهش چشم پوشید!»

مثالی عینی به تبیین موضوع کمک می‌کند. یک مجتمع پرزرق و برق، مجلّل و مدرن تجاری را در نظر بگیرید. مرکزی برای پمپاژ فرهنگ مصرف‌زدگی و مکانی «ضد تولید داخل» برای عرضه محصولات خارجی، لوکس و اغلب غیرضروری. میدان رقابتی برای مدهای زودگذر که خاصیتش پر شدن جیب تولیدکنندگان خارجی و واردکنندگان داخلی است. بازاری مبتنی بر غفلت برای تزئین و بزرگ کردن دنیا در چشم مردم. موقعیتی برای تظاهر به اشرافی‌گری و تفاخر به فاصله طبقاتی. حال فرض بگیرید پیوست فرهنگی برای اسلامیزه کردن فضا، سرمایه‌گذار و مجری پروژه را ملزم به پیش‌بینی نمازخانه نماید و اتفاقاً نمازخانه‌ای نه از باب رفع تکلیف که در بهترین موقعیت و به غایت زیبا و دل‌باز تدارک شود. آیا این نمازخانه می‌تواند مانع آثار سوء فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی مذکور شود؟ اساساً نماز در چنین مکانی چقدر با روح نماز سنخیّت دارد؟ حال فرض کنید در این مجتمع، تابلوهایی با مضمون ترویج حجاب هم نصب شود! جز این است که چنین اقداماتی قشری‌گرایی و توقف در پوسته دین را سبب می‌شود و مروّج اسلامی از نوع اسلام ترکیه و مالزی است؟ اسلامی پرزرق و برق اما بی‌خاصیت که امام خمینی از آن به اسلام مرفهان بی‌درد و اسلام آمریکایی یاد می‌کرد.

قدما گفته‌اند در مثل مناقشه نیست، پس امید است مثالهایی که در این نوشتار تاکنون آمد و در پی می‌آید اسباب تکدّر خاطر خوانندگان نگردد. خانم بازیگر هالیوودی مشهور و نه‌چندان خوشنام، علاوه بر فعالیت به عنوان سفیر حسن نیت از سوی کمیساریای امور پناهندگان سازمان ملل، چند فرزند یتیم و فقیر را نیز از ملیتهای مختلف سرپرستی می‌کند. تونی بلر نخست‌وزیر جنگ‌طلب اسبق انگلیس، هدفش را از تجارت و سود میلیونها پوندی، استفاده در پروژه‌های بشردوستانه و خیریه اعلام می‌کند. اگر به شکلی سکولار و بدون توجه به ماهیت ذاتی به اقدامات و اتفاقات بنگریم، پیوست فرهنگی چیزی خواهد بود شبیه آنچه در این دو مثال آمد؛ حواشی و وصله‌هایی ناسازگار و مضحک که به اصل ماجرا الصاق شده است و هیچ‌گاه نمی‌تواند نتایج و آثار فرهنگی و اجتماعی منتج شده از کارکردهای اصلی و ذاتی را پوشش دهد و جبران کند.

یکی از خطاها در خصوص پیوستهای فرهنگی، تهیه پیوست فرهنگی برای پروژه‌هایی است که طرح آنها مصوب و حتی اجرای آن آغاز شده است. چنین پیوستهایی علاوه بر آنکه اغلب بی‌خاصیت یا کم‌خاصیت خواهد بود، ارزش، شأن و جایگاه واقعی پیوست فرهنگی را نیز به شدت مخدوش و مشوّه می‌کند و آن را تا حد پر کردن یک فرم بی‌خاصیت اداری تقلیل می‌دهد.

یکی دیگر از خطاها، الزام «سرمایه‌گذاران و مجریان» به ارائه پیوست و واگذاری این امر به خود آنهاست. بدیهی است که سرمایه‌گذار و مجری به دنبال تصویب و اجرای طرح و ایده خود باشد. بنابراین این گمان قوی وجود دارد که ماحصل کار او در ارائه پیوست فرهنگی، یا تعریف و تمجید از محاسن پروژه و توجیه و سرپوش گذاشتن بر نواقص و آسیبها باشد و یا اینکه در خوش‌خیالانه‌ترین وضعیت، پیشنهادهایی تسکینی برای پوشش و کاهش آسیبها. آفت دیگر این اقدام تضعیف استقلال و بی‌طرفی و وامدار شدن پژوهشگران فرهنگی و اجتماعی و تهیه‌کنندگان پیوستها به سرمایه‌گذاران و مجریان عمرانی خواهد بود؛ چرا که منابع و منافع مالی آنها توسط همان سرمایه‌گذاران و مجریانی تأمین می‌شود که باید مورد نقد قرار گیرند.

پروژه‌های عمرانی و اقداماتی که تأثیر جدی در روند زندگی، معیشت، اقتصاد و رفتار مردم می گذارد، در لایه‌های زیرین اقتضائات و آثار پنهانی دارد که اغلب در بلندمدت رخ می‌نماید و قریب به اتفاق غیرقابل بازگشت است؛ بنابراین لازم است، پیش از هر اقدامی جوانب آن سنجیده شود و مسائل و آسیبهایش مورد تأمل قرار گیرد و بهترین راه برای دفع و رفع آن و به حداقل رساندن آثار مخربش اندیشیده و پیش‌بینی شود. باید ساز و کاری را تمهید نمود تا نهادی سیاست‌گذار و تصمیم‌گیر یا تصمیم‌ساز که منفعتی در پروژه‌ها ندارد متولی مدیریت تهیه پیوست فرهنگی باشد.

پیوست فرهنگی واقعی ابعاد و تبعات فرهنگی و اجتماعی هر طرح را تا سرحد امکان در لایه‌های زیرین و پنهان بررسی و پیش‌بینی می‌کند و برای جلوگیری و رفع آسیبها راهکار پیشنهاد می‌دهد و حتی در صورت ضرورت و وجود خطرات عمیق و جدی انجام پروژه را منتفی می‌کند. یکی از ابهامات جدی در بحث پیوست فرهنگی، ضمانت اجرایی آن است. فرض بر آنکه برای تهیه پیوست فرهنگی یک پروژه خاص، به دور از منافع زودگذر اقتصادی فردی یا سازمانی و با در نظر گرفتن همه جوانب مطالعاتی صورت پذیرد. اینجاست که سیاستگذاران و مسئولان باید تمهیداتی را بیندیشند که نتیجه این مطالعات در مرحله عمل و اجرا مورد عنایت واقع شود.

سیاست‌گذاران، تصمیم‌گیران و مدیران باید به این باور برسند که پیوست فرهنگی به شکل صحیح و دقیقش، نه تنها می‌تواند از بسیاری آسیبها و خطرات فرهنگی و اجتماعی پیشگیری نماید، بلکه در بلندمدت باعث کاهش هزینه‌ها و جلب منافع اقتصادی نیز می‌شود؛ در این‌صورت می‌توان امیدوار بود که فایده‌ای از این پیوستها به اجتماع برسد. اگر جز این باشد این پیوستها جز اضافه کردن حلقه‌ای به زنجیره معیوب بروکراسی ما و اتلاف وقت و نیرو و هزینه برای تهیه اسنادی صرفاً تزئینی و بی‌خاصیت یا حتی مضر، بهره‌ای نخواهد داشت.

این یادداشت پیش از این در پایگاه رجانیوز منتشر شده است.

این یادداشت در: پایگاه علوم اجتماعی اسلامی ایرانی

و لَن تَرضی عنک الیهودُ و لا النصاری حتّی تَتّبعَ ملّتَهم

و هرگز یهودیان و ترسایان از تو راضی نمی‌شوند مگر آنکه از کیش آنان پیروی کنی

سوره بقره، آیه ۱۲۰، ترجمه فولادوند

بیش از یک هفته پیش بخشهایی از یک فیلم سخیف و اهانت‌بار نسبت به پیامبر بزرگ خدا صلی‌الله علیه و آله منتشر شد. هر کسی به نوبه خود این خاک‌پاشی به چهره خورشید را تقبیح کرد. چند خطی که این قلم می‌نویسد نفعی به ساحت قدسی حضرت ختمی مرتبت نمی‌رساند؛ بلکه صرفاً مرهمی است بر دل زار خودم.

همه می‌دانیم که سابقه توهین به رسول گرامی خداصلی‌الله علیه و آله به همان آغاز رسالت ایشان باز می‌گردد. محمدصلی‌الله علیه و آله پیش از آغاز نبوت، چهل سال در میان مردم عصرش زیست و در این سالها نه تنها به او توهین نمی‌کردند، بلکه آن‌قدر بدو اعتماد داشتند که «امین» بخواندندش.

اما همین‌که او رسالتش را اعلام کرد و پیروانی گرد او را گرفتند، آزارها شروع شد. سنگش زدند، خاک و خاکستر و حتی شکمبه گوسفند بر سر او ریختند؛ دیوانه‌اش خواندند و او را جادوگر دانستند، حصرش نمودند و در نهایت قصد جانش کردند. خلاصه آنکه عرب جاهلی آنچه در توهین و آزار می‌توانست در مقابل رسول مکرم خدا به جا آورد.

به راستی چه شد که عرب آن روزگار به ویژه قریش، پسرعموی خود، محمد امینصلی‌الله علیه و آله را سزاوار این همه آزار و توهین و جسارت دید؟ جز آنکه دعوت او در تعارض با منافع و خواسته‌های آنان بود؟ اگر پیامبر خدا مردم را به دینی فردی و بی‌دردسر دعوت می‌نمود، آیا این همه با او مخالفت می‌شد؟ قریش حتی حاضر بود در برابر دست کشیدن پیامبر از دعوتش بدو ثروت و قدرت ببخشد.

نگاهی کنیم به امروز خودمان. چرا چهل سال پیش این حجم گسترده اسلام‌هراسی وجود نداشت؟ چرا هالیوود آن زمان فیلمهای ضداسلامی تولید نمی‌کرد؟ چه شده که روز به روز بر حجم و گستردگی هجمه به اسلام افزوده می‌شود؟ سی و اندی سال قبل مردم ایران، انقلابی را به ثمر رساندند که در تعارضی آشکار با انگاره‌های جامعه‌شناسان غربی، مبتنی بر دین بود؛ دینی که نه تنها فردی و منزوی نبود بلکه دینی توأمان فردی و اجتماعی و البته عملیاتی است. در پی آن در منطقه غرب آسیا گروههای اسلامی به تدریج از اقلیت محض خارج شدند و در تمام نقاط جهان گرایش به اسلام به شکل ویژه‌ای رو به فزونی گذاشت. از همان زمان هر چه پیش آمده‌ایم بر ابعاد دشمنی غرب با اسلام افزوده شده است.

اسلام آمریکایی

به راستی اگر پیروان محمدصلی‌الله علیه و آله در دوره اخیر همچون اعصار پیشین، به پیروی از الگویی دینی ادامه می‌دادند که ضرری برای سردمداران غرب (و مشخصاً صهیونیزم جهانی) نمی‌داشت، چرا باید وارد چنین کارزار سختی با جهان اسلام می‌شدند؟ آیا تردیدی وجود دارد که آنها با تدینی که در آن به منافع آنها خللی وارد نشود کاری ندارند؟ در همین ایران پیش از انقلاب ما، دیندارانی بودند که همه مسائل و مشکلات را احاله کرده بودند بر دوش امام عصرعجّل‌الله تعالی فرجه و جز دعا برای ظهور و البته مبارزه با اهل سنت و بهائیت وظیفه‌ای برای خود نمی‌دیدند؛ و ابداً کاری به این نداشتند که مؤسس و مسبب بهائیت انگلیس است، حامی‌اش آمریکا و مرکزش اسرائیل. غرب چرا باید با چنین دینداران بی‌خطر و آزاری مبارزه کند؟ چرا غرب نه تنها به بوداییان حمله نمی‌کند، بلکه زمینه‌های ترویج عرفان بودایی را نیز در جوامع خود فراهم می‌آورد؟ اصولاً تفکر بودایی مگر چه ضرری می‌تواند برای غرب داشته باشد؟

چرا این همه شبکه ماهواره‌ای تندور سلفی و در مقابل شبکه‌های به ظاهر شیعی که مدام اختلافات مذهبی را ترویج و تهییج می‌کنند مسدود نمی‌شوند؟ شبکه‌هایی که بعضاً به صورت علنی مروج خشونت هستند و حکم تکفیر و حتی قتل مخالفان خود را می‌دهند. اما در همین حال شبکه المنار حزب‌الله مسدود می‌شود.

دوره اسلام بی‌خاصیت یا به تعبیر دقیق و بی‌نظیر خمینی کبیر، «اسلام آمریکایی»، به سر آمده است؛ اسلام مستکبران، اسلام مرفهان بی‌درد و اسلام فرصت‌طلبان. اینک دوره اسلام ناب محمدیصلی‌الله علیه و آله است؛ اسلام پابرهنگان زمین، اسلام مستضعفان، اسلام رنجدیدگان تاریخ. و بدیهی است که سرمایه‌سالاران صهیونیست و عروسکان غربیشان چنین چیزی را بر نمی‌تابند و سعی در تسکین خشم بی‌نهایت خود با هتاکی و جسارت و فحاشی دارند.

لَقَد کان لکم فی رسول ِ اللهِ اُسوهٌ حسنهٌ

قطعا براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نیکوست

سوره احزاب، آیه ۲۱، ترجمه فولادوند

محمدٌ رسولُ اللهِ و الّذین معه أشداءُ علی الکفّار ِ رُحماءُ بینَهم

محمد فرستاده خدا است و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند

سوره فتح، آیه ۲۹، ترجمه مکارم شیرازی

این یادداشت در:پایگاه تازه

                    فرهنگ‌نیوز

                    شیعه‌نیوز

                    وب‌سایت ظهور

                    پایگاه أین عمار