یادداشت زیر که پیش از این در پایگاه مجلس ایران منتشر شده است، پس از ثبت نام آقای هاشمی رفسنجانی در انتخابات، پیش از اعلام نتایج احراز صلاحیتها و با فرض حضور وی در رقابتها نوشته شده است. گرچه اکنون که هاشمی رفسنجانی در انتخابات حضور ندارد، ظاهراً دوقطبی هاشمی ـ ضد هاشمی منتفی است، اما به هر حال رقابت مرسوم و دوقطبی راست و چپ (موسوم به اصولگرا ـ اصلاحطلب) کم و بیش پررنگ است و در هر طرف نیز مدعیان و طرفدارانی وجود دارد. بنابراین موضوع اصلی یادداشت یعنی نگاه گفتمانی به انتخابات همچنان مهم و قابل توجه است.
انتخاب گفتمانها به جای انتخاب اشخاص
رقابتهای انتخابات یازدهم ریاست جمهوری در پیش است. با حضور برخی چهرههای جنجالی و پرحاشیه به ویژه هاشمی رفسنجانی و تلاشهای جدی برای ایجاد دوقطبی «هاشمی ـ ضد هاشمی» چه از سوی خود او و طرفدارانش و چه از سوی طیف نزدیک به دولت، گمان برهم خوردن سیر منطقی انتخابات تقویت و زمینه جایگزینی مباحث احساسی و هیجانات کاذب به جای گفتگوهای منطقی فراهم میشود. با این همه وظیفه ترویج گفتمان انتخاباتی سالم، معقول و منطقی بر دوش رسانهها و نخبگان مدعی دلدادگی و دلسوزی انقلاب اسلامی بیشتر سنگینی میکند؛ به نحوی که قطب سوم انتخابات گفتمانی اصیل مبتنی بر آرمانهای انقلاب اسلامی و همچنین رهنمودهای امام خمینی و امام خامنهای باشد. برای نیل به این مهم لازم است رقایت، تقابل و مباحثه میان گفتمانها شفافتر از گذشته پیگیری شود. پیش از این تمرکز اذهان در هر انتخابات بیشتر بر روی مقایسه توانمندی افراد، شخصیت کاریزماتیک داوطلبان، نه گفتن به یک داوطلب خاص (به ویژه در دورههای نهم و دهم) و یا جناحبندیهای سیاسی بوده است؛ جناحبندیهایی که دارای مبنای دقیق، واقعی و روشنی نبودهاند. اکنون نسبت به دورههای پیشین، تفاوت گفتمانها و تعارض آنها بسیار پررنگتر شده و اتفاقاً این یک فرصت برای برگزاری انتخاباتی پرشور است که نیز موجب ارتقاء سطح بینش سیاسی عمومی شود.
این یک حقیقت است که نمیشود جو کاشت و گندم درو کرد. نمیتوان از یک سو تدین سکولار را ترویج نمود، یا منش تکنوکراسی را پیشه کرد و یا پیرو مدلهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی غربی بود و از طرفی متوقع حاکمیت اهداف انقلاب اسلامی و طی مراحل آن تا تحقق امت اسلامی شد. باید واقعبینانه در مورد نتایج هر گفتمان قضاوت کرد و نتایج آن را تخمین زد. به طور مثال میشود به دولت موسوم به سازندگی و شعارهایی از قبیل دارندگی و برازندگی اشاره کرد. استیلای برداشتهای سطحینگرانه از پیشرفت در آن دوره و اجرای سیاستهای اقتصادی و اجتماعی گرتهبرداری شده از غرب ـ البته آن هم به صورت ناقصـ نتایج نامطلوبی داشت که یکی از آنها نهادینه شدن مصرفگرایی افسارگسیخته و رقابتی بود. آسیبی که در تعارض جدی با فرهنگ اسلامی و اقتصاد مقاومتی است و اکنون در شرایط تحریم، بیشتر آثار و تبعات سوء خود را به رخ میکشد.
ضروری است «گفتمان غالب» این دوره از انتخابات حداقل در میان نخبگان تأثیرگذار به جای سیاهبازیهای سیاسی و «نه گفتن» به اشخاص خاص، به سوی «انتخاب بر مبنای گفتمان» و «نفی گفتمانهای ارتجاعی» جهت یابد. بدین معنا که توانمندی گفتمانها در اقناع مخاطب جلوه مهمتری از توانمندی اشخاص پیدا کند. به جز برخی افراد که گویا، هم در ارزیابی جایگاه مدیریت اجرایی و هم در ارزیابی توانمندی خود به غلط افتادهاند، اکثر داوطلبان مطرح و اصلی انتخابات ریاست جمهوری در این دوره، تفاوت فاحشی از لحاظ سوابق مدیریتی و اجرایی ندارند. به گمان این قلم نمیتوان در قدرت اجرایی اغلب این داوطلبان خدشهای جدی وارد کرد. این افراد اغلب دارای سوابق مدیریتی و اجرایی نسبتاً موفقاند. آنچه تمایز جدی ایجاد میکند، تفاوت در نگاهها، مبانی فکری و گفتمانی است که این شخصیتها برای اداره کشور و حل مسائل آن پیشنهاد میدهند و در پیش خواهند گرفت. به بیان دیگر، بیش از آنکه شخص داوطلب و توانمندیهای او موضوعیت داشته باشد، گفتمانی که او بدان معتقد و ملتزم است اهمیت دارد. حتی برنامهها و شعارهای هر داوطلبی باید ذیل گفتمان او ارزیابی و بررسی شود و گرنه حرفی و وعدهای بیش نیست.
آنچه اهمیت دارد جهتگیری کلی است و گرنه طبعاً هر گفتمانی هر چند در مقام نظریهپردازی و بیان متعالی باشد، در اجرا توفیق مطلق و صد در صدی نخواهد داشت. همان گونه که اشخاص عاری از خطا نیستند، بروز درصد معقولی از خطا در مرحله پیادهسازی گفتمانها طبیعی است.
در اینجا آنچه حائز اهمیت است، الزامات «انتخابات گفتمانی» است؛ اینکه چه شرایطی را باید برای تحقق این مهم در نظر آورد.
یا رومی روم یا زنگی زنگ
با گذشت بیش از سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، به تجربه ثابت شده است که نمیشود دل در گرو دین داشت و رو به سوی غرب و آنگاه خواهان توفیق شد. شعارها، آرمانها و ارزشهای انقلاب ما، مبتنی بر حقایق متعالی دین اسلام بوده، اما آنچنان که باید، این اهداف در ساختارهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و اداری ما نهادینه نشده است. حقیقت آن است که بسیاری از ارزشهای ما با ساختارها و شیوههای مرسوم تمدن غالب غربی قابل جمع نیست و از همین روست که در پارهای موارد مواجه با بنبست شدهایم. ما نتوانستهایم آنچنان که شایسته است فرآیندها و راهکارهای ضروری مبتنی بر ارزشهایمان را طراحی کنیم. بنابراین نمیتوانیم شعارها و آرمانها را در حد مطلوب محقق سازیم. از سویی ساختارهای به کار گرفته شده به دلیل ناسازگاری با اهداف پیشبینی شده، حتی همان خاصیت و کارکرد خود در مبدأ ـ یعنی تمدن غربیـ را نیز از دست میدهند.
بنابراین بسیار مهم است که گفتمان ارائه شده از سوی داوطلبان، شفاف و دارای مبانی اصیل باشد. باید مشخص شود که هر گفتمان بر چه مبانی نظری و اعتقادی بنا شده است، چه نتایجی را مد نظر دارد و چه شیوهها و راهکارهایی را برای تحقق این نتایج پیشنهاد مینماید تا بتوان قضاوت نمود که آیا صدر و ذیل گفتمان عرضه شده همخوان است و به قول اهل منطق، از صغرای چیده شده، کبرای مدنظر برمیآید یا خیر؟
خلاصه آنکه نمیتوان بر مبنای دیدگاههای غیردینی برای نظام و جامعه اسلامی نسخه پیچید.
گندمنمایان جوفروش
در مرحله بعدی آنچه اهمیت مییابد، صداقت در طرح گفتمان است. بسیاری اوقات اشخاص، گروهها و جریانات شعارها و آرمانهایی را طرح میکنند که سابقه و لاحقه آنان بر آن گفتمان تطبیق نمییابد. گاهی علت این تظاهر به شعارها، نشئت گرفته از اهمیت آن گفتمان در اذهان عام و خاص است. به طور مثال در دورههای مختلف شعارهایی همچون عدالت اجتماعی، مبارزه با فقر و فساد و تبعیض، رهروی از ولایت، تبعیت از خط امام و از این دست شعارها به دلیل اهمیت و اولویت در اذهان عمومی از سوی کسانی مطرح شده است که گاهی کمترین قرابتی با این شعارها نداشتهاند.
نکتهای که باید بدان عنایت داشت اینکه پیشنهاد گفتمانی مبتنی بر نظریات غربی در انتخابات به مردم، تا آنجا که چارچوبهای اصلی نظام اسلامی را خدشهدار نکند، قابل تحمل است، اما به یک شرط اساسی؛ اینکه این گفتمان مبتنی بر تفکر و اندیشه غربی، به نام دین و انقلاب عرضه نگردد و به طرایفالحیل، برای آن از آیات، روایات و سنت و همچنین سیره بزرگان انقلاب، استدلال تراشیده نشود. بلکه صریحاً اعلام شود که این گفتمان مبتنی بر تفکرات غربی است. این به مراتب بهتر از آن است که دیدگاههای غربی با نقاب دینی و ظاهرسازی برای اداره جامعه پیشنهاد گردند.
البته گاهی این تعارض در شعار و عمل برخواسته از نفاق و یا حتی تظاهر نیست، بلکه ناشی از بیتوجهی به مبانی نظری و الزامات شعارها و آرمانها از یک سو و عملگرایی و نتیجهگرایی افراطی و غفلت از آسیبهای بلندمدت روشهای اخذ شده از سوی دیگر است. این دسته از اشخاص و گروهها ناخواسته به دلیل فقدان پایههای محکم نظری دچار درجاتی از التقاط شدهاند.
از همین منظر، سابقه و توانمندی فرد داوطلب در گفتمان ادعایی نیز قابل ارزیابی است. اینکه وی، اکنون و به چشم برهم زدنی گفتمان ادعایی خویش را خلق و طرح میسازد و یا اینکه گفتهها و عملکرد پیشین او مؤید و شاهد داعیه امروزین اوست. و دیگر اینکه عملکرد و سوابق اطرافیان و نزدیکان او تا چه حد منطبق بر گفتمان مد نظر است. بدیهی است که نمیتوان اجرای شعارها و آرمانها را با توجیهاتی از قبیل استفاده از همه سلایق و یا وحدت، به دست افرادی سپرد که در عمل بیاعتقادی خود را بدانها نشان دادهاند. این امری بدیهی است که پس از استقرار دولت، اشخاصی به کار گرفته شوند که بیشترین قرابت را از لحاظ اعتقادی و عملکردی، به گفتمان پیروز داشته باشند.
تعهد به گفتمان یا تعهد به منافع!؟
ضرورت دیگر که برای تحقق انتخابات بر مبنای گفتمان وجود دارد، سابقه اشخاص و جریانات درخصوص میزان پایبندی به به شعارهاست. بعید نیست اگر فردی در مقطعی از اعماق وجود حرفی بزند و شعاری بدهد، اما در مقام عمل بلغزد و نتواند این حرف و شعار را بر منافع فردی، گروهی و حزبی خود ترجیح دهد. اشخاص و گروههایی بهتر میتوانند به گفتمان مورد ادعای خود پایبند باشند، که پیش از این اثبات نمودهاند که حاضرند از منافع، آسایش و حتی آبروی خود برای اهداف متعالی بگذرند.
پیشروی یا ارتجاع؟
برخی جریانات سیاسی که شعارها و طرحهایشان متأثر از مبانی غیربومی است و عملکردشان به هنگام حضور در مصادر اجرایی و تصمیمگیری کشور نتایج نامطلوبی به جای گذاشته است، به دنبال استفاده از برخی نارساییهای موجود به ویژه در حوزه اقتصاد، برای توجیه خویش و به نوعی ارتجاع به گفتمانهایی هستند که پیش از این مردود شدهاند. این خطر وقتی تشدید میشود که فضای دوقطبی و نه گفتن به اشخاص به محور انتخابات تبدیل شود. بسیار ضروری است گفتمانهایی که پیش از این فرصت اجرا داشتهاند بر اساس شرایط جدید نظام اسلامی و جهان به نقد کشیده شوند. شرایطی که گرچه با صعوبتها و موانعی همراه است، اما با هشت، شانزده و بیست و چهار سال پیش ابداً قابل مقایسه نیست.
و اما مختصات گفتمان انقلاب اسلامی
با نگاه به رهنمودهای امام خامنهای، برخی مختصات و اجزائی فهرست شده است که یک گفتمان باید برای پاسخگویی به شرایط، فرصتها، تهدیدات و مسائل امروز جمهوری اسلامی در مورد آنها به صراحت اعلام موضع نماید:
- توجه به نامگذاری دهه پیشرفت و عدالت، تعریف بومی و اسلامی پیشرفت و عدالت و نسبت این دو مقوله با یکدیگر
- الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت با نگاه به الگوگیری جهان اسلام و ملتهای مستضعف از ایران
- سبک زندگی اسلامی ایرانی و مختصات آن
- گامهای پیش رو در راه تحقق تمدن و امت اسلامی
- بیداری اسلامی، مسئله فلسطین، جبهه مقاومت و نقش و جایگاه ایران
- اقتصاد مقاومتی، معضلات موجود در راه استقرار آن و تعارض منش، مشی و مبانی اقتصادی برخی اشخاص و گروهها با اقتصاد مقاومتی
- مرکزگریزی و توجه به مناطق و مردم محروم
- نقش مردم در جمهوری اسلامی و لزوم حضور عینی و فعال آنها در تمام عرصههای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی؛ نفی تقلیل این نقش به حضور صرف در مناسبتها و انتخابات و حذف ساختارهای حل مسئله و تصمیمگیری برای کشور در حلقههای بسته ریشسفید قیممآب مبتنی بر اصول مصلحتنمایانه اما منفعتطلبانه
*
بار دیگر لازم به یادآوری است که تحقق یک انتخابات رشدمحور مبتنی بر ارتقاء آگاهی عمومی، مستلزم طرد نگاههای سلبی و مبتنی بر نفی اشخاص و جایگزینی آن با نقد و بررسی گفتمانها و شعارهاست. در این صورت انتخابات نه تنها تبدیل به تهدیدی امنیتی نخواهد شد، بلکه ضمن کیفیتبخشی به بینش سیاسی مردم، خروجی صنوقهای رأی نیز بر اساس خرد جمعی مردم و در چارچوب ارزشهای انقلاب، تحکیمکننده جمهوری اسلامی و گامی جدی در مسیر پیشرفت ایران خواهد بود.