۱ـ فیلم جذاب «تنهای تنهای تنها» به کارگردانی «احسان عبدیپور» یکی از شگفتیهای جشنواره فجر سال گذشته بود؛ فیلمی صلحطلب اما نه از موضع ضعف درباره قضیه هستهای. عبدیپور در این فیلم کدهای مختلفی را ارائه نمود که برآیندش تقویت نگاه ملی و مردمی و گویای موضع منفیاش نسبت به سیاستهای دول غربی و حتی شائبه بدقولی روسها بود.
عبدیپور چند بار ارادت و علاقهاش را به اصغر فرهادی اعلام نموده است.
۲ـ حزباللهیها بعد از به رنگ ارغوان به ویژه سر فیلم «گزارش یک جشن» دلشان با «ابراهیم حاتمیکیا» صاف نشد تا اینکه امسال «چ» پخش شد. کسانی (حتی از میان منتقدان وابسته به طیف روشنفکر) معتقدند که حاتمیکیا به اصل و سینمای خویش بازگشته است. اما آقا ابراهیم باز هم گزارش و دعوت را فیلم خودش میداند و از اینکه برخی سعی دارند این دو فیلم را از کارنامه او جدا کنند ابراز عصبانیت میکند. اما از سوی دیگر انتقادات حاتمیکیا از مدیریت جشنواره و دولتیها نیز جالب توجه است.
۳ـ نمیدانم فیلم «یک خانواده محترم» را دیدهاید یا نه. کاش که ندیده باشید. یکی از کثیفترین فیلمهایی که یک ایرانی میتواند درباره ایران، انقلاب، شهدا و خانواده آنان ببیند. یک ظلم و نامردی بی کم و کاست. «بابک حمیدیان» در آن فیلم نقش اصلی را بازی میکند. امسال بازی بابک حمیدیان در نقش شهید وصالی در فیلم «چ» حسابی گل کرد. حمیدیان چندجا نسبت به این شهید و گروه دستمال قرمزها ابراز ارادت نمود و در قم نیز به چادر همسر شهید وصالی بوسه زد.
۴ـ «مریلا زارعی» فیلمهای زیادی بازی کرده است. اما بازی او در فیلم «شیار ۱۴۳» برایش سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن را به ارمغان آورد. گریه زارعی در نشست خبری فیلم، طلب حلالیت او از مادران شهدا به خاطر افکار گذشتهاش درباره خانواده شهدا و در نهایت پوشش چادرش در حرم حضرت معصومه او را در کانون توجه قرار داد.
***
ایراد بزرگ بسیاری از ما در تحلیل دیگران و قضاوت اعمال و رفتارشان، نگاه مطلقانگار یا به قول معروف «صفر و یکی» است. یاد نگرفتهایم که در داوریمان نسبت به افراد آنها را مطلقاً موافق یا مخالف عقاید و دیدگاههای خود ارزیابی نکنیم. آدمها میتوانند در هر جای طیفی که بین صفر تا صد شکل میگیرد ایستاده باشند.
از نگاه حقیر هیچ تعارضی میان عملکردهای متفاوت و ظاهراً متعارضی که در بالا ذکرش رفت نیست. این اشخاص نه عوض شدهاند و نه دچار تحول. همه مصادیق حالات و اشکال مختلفی از یک اصل و شخصیت ثابت است. به هیچ عنوان نمیپذیرم که کسی بخواهد نیتخوانی کند و گریه مریلا زارعی یا ادای احترامش به مادران شهدا و بغض بابک حمیدیان و ابراز ارادتش به شهید وصالی را خدای ناکرده ظاهرسازی و ریا بشمارد؛ آن هم زمانی که مخالفخوانان عزیزتر و مقربترند. به عکس، بنده تمام اینها را صادقانه و ناشی از حال معنوی میدانم که به آنان دست داده است.
با این همه اما، هیچگاه نباید انتظار داشت که فردا روزی، مثلاً بابک حمیدیان در فیلمی از دید ما ضد دفاع مقدس بازی نکند (چنان که در یک خانواده محترم بازی کرد) و یا مریلا زارعی در فیلمی نامناسب حضور نیابد. نباید متصور بود که دوره ظهور فیلمی همانند گزارش در کارنامه حاتمیکیا به پایان آمده یا عبدیپور هر چه فیلم بسازد در دفاع از غیرت ملی است.
مشکل آنجاست که اغلب ما حزباللهیها از اتمسفری که قشر هنرمند سینمایی در آن زیست و تنفس میکنند برداشت صحیحی نداریم. هنرمندان سینما به ویژه بازیگران در فضای حرفهای خود کاملاً متفاوت از ما میاندیشند و تصمیم میگیرند. از همین رو بازی کردن برخی اشخاص مثلاً در فیلم قلادههای طلا یا اخراجیهای ۳، به معنای تأیید دیدگاه سیاسی سازنده و پیام این فیلمها نیست. همانطور که بازی در فیلم یک خانواده محترم ضرورتاً به معنای قصد توهین به شهدا و خانوادههایشان نیست.
این افراد معیارهایی دارند که در نوع خودش خاص و ویژه است؛ که البته ممکن است اشتراکاتی از قبیل عرق ملی یا حتی دینی باعث رفتارهایی شود که برای ما بیش از اندازه جذاب بنماید. نباید از یاد برد که هنرمندان اغلب احساساتی هستند، بنابراین عواطفشان را با رنگ و لعاب خاصی عرضه میکنند که شاید برای ما غلو شده به نظر برسد. این همه نباید باعث شود که دوستان حزباللهی از فرط جوزدگی گمان برند که هنرمند مذکور اکنون یک فرد تحول یافته و فوق حزباللهی است. پسندیده آن است که افراد را همانگونه که هستند بپذیریم و به آنان از این باب که انساناند و هموطن احترام بگذاریم و هر چند عقایدشان را برنمیتابیم، هیچگاه از دایره ادب و انصاف خارج نشویم. و از آن سو نیز با کوچکترین نشانه مثبتی هوش از کف ندهیم.
***
اما ابراهیم حاتمیکیا؛ قطعاً دعوت و گزارش یک جشن نیز فیلمهای او بوده و هست. اما از آنجا که او فیلمش را به عموم عرضه کرده است، به خود اجازه میدهم درباره او و نسبتش با فیلمهایش داوری کنم.
حاتمیکیا مدعی است که در زمان حال تنفس میکند و دوست دارد که چنین باشد. در این مورد تظاهر یا ژستی نمیبینم. اما میتوانم چنین تحلیل کنم که خود او هم متوجه نیست که در برخی حوزهها (به ویژه مسائل خاص اجتماعی) فهمش دچار تعارض با اعتقادات و خاستگاه اصلی اوست. او دوست دارد دردهای اجتماع را به تصویر بکشد، اما حقیقت آن است که شاخکهایش گاهی دچار اشتباه میشود و او را دچار خطای در اجتهاد میکند در نتیجه اولویتها و ریشهها را به درستی تشخیص نمیدهد. از همین رو برخی کارهای به ظاهر اجتماعیترش چنان که باید و شاید مخاطب را جذب نمیکند و ماندگار نمیشود؛ تا جایی که حتی منتقدان منتسب به طیف روشنفکری نیز که از منظر سیاسی باید مدافع این دسته آثار او باشند نیز چنین ریسکی را نمیپذیرند و گاهی زبان به انتقاد از فیلمهایش میگشایند. اما به هر حال آقا ابراهیم حق دارد این فیلمها را نیز فرزندان خودش بداند. هر چه باشد اینها هم محصول تحولات فکری و تجربی و نمایانگر مقطعی از تقابلات درونی اوست.
از یاد نبریم که حاتمیکیا هیچ گاه برای جشنوارههای خارجی فیلمی نساخت و امید داریم که بر همین منوال بماند.