پرش به محتوا

بایگانی

برچسب: رهبر انقلاب

ما خیلی باحالیم! خیلی! اصلاً معرکه‌ایم؛ بی‌نظیریم. چرا!؟ می‌گویم.

شانزده، هفده سال، بیست سال پیش اگر می‌رفتید «تپل‌محله» مشهد، مواجه می‌شدید با جایی که به معنای واقعی محله بود و زندگی در آن جریان داشت؛ زنده و پویا با همه مؤلفه‌های یک محله.

اما حالا اگر به «تپل‌محله» سری بزنید، مثل جایی است که قوم مغول بدان حمله و آنجا را بعد از غارت تبدیل به ویرانه‌ای کرده باشد؛ خرابه‌ای هول‌انگیز و رها.

حالا خیابانی از دل این ویرانه عبور می‌کند که دو طرفش را ساختمان‌های بلند احاطه کرده است و شهرداری مشهد از میان ریشه‌یابی‌های موجود برای عبارت «تپل‌محله» یکی را برگزیده و نام «شارستان ته‌پل‌محله» را بر این جنگل آهن و بتن نهاده است. به‌به! آفرین بر این همه هویت‌دوستی! احیا شد هویت قدیمی این محله تاریخی!

شارستان ته‌پل‌محله

ما خیلی باحالیم! خیلی!

یک محله مهم و باهویت تاریخی کهن را از همه چیزش خالی می‌کنیم، ذبحش می‌کنیم و روحش را می‌ستانیم، ویرانش می‌کنیم و بعد پز خاطره‌بازی می‌گیریم و خیابانی را که از آنجا می‌گذرد، به یاد آن مرحوم نامگذاری می‌کنیم. این احمقانه‌ترین کاری است که شهرداری‌چی‌های ما می‌توانستند انجام دهند. مسخره است؛ دهن‌کجی به هویت محله و تمام ساکنان مظلوم و به‌زور رانده‌شده آن و علاقه‌مندان به هویت مشهد.

نهادی که یکی از هویت‌ستیزترین عملکردها را داشته، می‌شود مدعی هویت و احیای آن. مضحکه‌ای تلخ.

در این جنایت حماقت‌بار (یا شاید هم خیانت‌بار) خیلی‌ها شریک‌اند. کسانی که سال‌ها پیش در سطح شهر و استان و کشور چنین طرحی برای بافت پیرامونی حرم مطهر رضوی ریختند، تا مدیران و مسئولانی که اکنون در برابر تلاش‌ها و امیدها برای تغییر این رویه مقاومت می‌کنند.

صفحه اول نامه مربوط به تذگرات رهبر انقلاب

صفحه اول نامه مربوط به تذگرات رهبر انقلاب

عجیب آنکه از سال ۸۶ که رهبر انقلاب تذکرات بسیار مهم و جدی را نسبت به اتفاقات پیرامون حرم مطرح کردند، در این رویه غلط هیچ تغییری رخ نمی‌دهد. و عجیب‌تر آنکه در این سال‌های بعد از تذکر رهبری، شهرداران مشهد از بنی‌هاشمی با سابقه جهادگری متعلق به جریان راست و پژمان جانباز ظاهراً اصولگرا و مرتضوی پایداری‌چی گرفته تا تقی‌زاده خامسی تکنوکرات اصلاح‌طلب و کلایی جوان اعتدالی، همه و همه این طرح را چونان وحی مُنزَل پاس داشته‌اند.

و حالا در عین ناباوری، سردار سابق و نماینده فعلی مشهد یعنی شخصیت عجیبی به نام کریمی قدوسی نیز از آن دفاع می‌کند. یعنی کسی که هر جا میل سیاسی‌اش کشیده، خیلی راحت به نقل قول‌های خصوصی از رهبری استناد کرده است، در برابر این فاجعه مدیریتی و هویتی که تذکر صریح رهبری را به دنبال داشته نه تنها سکوت نمی‌کند، بلکه در جایگاه مدافعِ ادامه این جنایت، ظاهر می‌شود. اینجاست که معلوم می‌شود وقتی پای منافع شخصی یا رفاقتی یا سیاسی یا باندی یا سازمانی یا … در بین باشد، آدم‌هایی با عقاید و گفتمان‌های به‌ظاهر متفاوت و متعارض، گرد یک سفره جمع می‌شوند.

ما خیلی باحالیم! خیلی!

آن‌قدر که می‌توانیم به عنوان مضحکه در تاریخ به‌یادگار بمانیم.

پی‌نوشت: نسخه تلطیف‌شده این یادداشت پیش از این در خبرگزاری فارس منتشر شده است.

مسئولیت جوانان ایرانی در قبال پیام رهبری به جوانان غربی

نامه رهبر معظم انقلاب اسلامی خطاب به جوانان اروپا و آمریکای شمالی، که رسانه های غربی از آن به عنوان نامه غیرمنتظره یاد کرده‌اند الگوی خوبی است از دیپلماسی عمومی؛ گفتگوی بدون واسطه با مخاطب عمومی فارغ از رسوم و عرف‌های واقعی یا خودساخته و دست و پاگیر دیپلماتیک. تبیین این الگو و بازفهم دیپلماسی عمومی در شرایط غلبه دیپلماسی لبخند که برخی مسئولان، هر هجمه سیاسی یا رسانه‌ای و روانی را تنها با لبخندهای بی‌نمک پاسخ می‌دهند، خود مجالی دیگر می‌طلبد.

اما این نامه به جز مخاطب اصلی از منظری متفاوت مخاطب دیگری هم دارد؛ این مخاطب کسی نیست جز جوانان مسلمان و انقلابی ایران. ما باید این سؤال جدی را از خود بپرسیم که چه وظیفه‌ای در قبال این نامه و محتوای آن داریم. آیا این نامه به صرف صدور از سوی رهبر انقلاب به مقصود خود رسیده است؟

آیت‌الله خامنه‌ای در نامه خود اشاره‌ای دارند به شکسته شدن مرزهای جغرافیایی به وسیله ابزارهای ارتباطی؛ به نظر می‌رسد همین اشاره وظیفه ما را هم مشخص می‌سازد. استفاده از ظرفیت انواع ابزارهای ارتباطی نوین به ویژه شبکه‌های مجازی که اتفاقاً اصلی‌ترین کاربران آن جوانان هستند، مهم‌ترین اولویتی است که باید برای آن برنامه‌ریزی و اقدام کرد. اکنون نیازمند اشخاص دغدغه‌مندی هستیم که نگاهشان به ابزارهای نوین ارتباطی فراتر از تفریح و گذران وقت و حضورشان در این شبکه‌های ارتباطی معطوف به برداشتن قدمی در مسیر صدور انقلاب و معرفی اسلام ناب باشد.

آشنایی و تسلط به زبان‌های خارجی، عضویت فعال در شبکه‌های مجازی و برقراری ارتباط هوشمندانه، تدریجی، برنامه‌ریزی‌شده و البته اعتمادآمیز با مخاطبان غیرایرانی مقدماتی است که تدارک آنها برای تحقق این رویکرد ضروری و فوری است.

مرحله بعدی پرداختن به موضوعاتی است که می‌تواند به آشنایی بی‌پیرایه مخاطب با اسلام منجر شود. از قبیل معرفی اسلام ناب و آموزه‌های مترقی آن که قطعاً مورد توجه بشر بحران‌زده امروز خواهد بود یا منافع مشترکی که جبهه استکباری و صهیونیسم با تروریست‌های به ظاهر مسلمان از اسلام‌هراسی می‌برند یا نشر واقعیات درباره برخی حقایق که از سوی کارتل‌های رسانه‌ای غربی سانسور می‌شود و یا سؤال از این حقیقت مهم که حتی اگر هولوکاست ـ با همه ابعاد ادعایی ـ حقیقت داشته باشد‏ چرا باید مسلمانان و فلسطینیان تاوان جنایات آلمان نازی را بدهند. حتی تصریح رهبر انقلاب نسبت به بی‌صداقتی و ناراستی سیاستمداران غربی نیز می‌تواند دستمایه خوبی برای گفتگو و تنویر افکار باشد.

در کنار آنچه گفته شد، حضور دانشجویان ایرانی مقیم خارج از کشور نیز ظرفیت دیگری برای پاک کردن غبار از چهره اسلام واقعی است. نکته‌ای که در پیام ایشان به نشست اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا نیز مشهود است. دانشجویان متدین ایرانی با هر گرایش سیاسی، می‌توانند ذهن جوانان دیگر کشورها را به حقایق پشت پرده اسلام‌هراسی متوجه سازند.

شرایط جدید عربستان بعد از مرگ ملک عبدالله، فرصت مناسبی است تا چهره‌ای متفاوت با آنچه تاکنون از اسلام به سبک بی‌غیرت سعودی و خشن طالبانی و داعشی ارائه شده است، عرضه شود. اکنون ما فرصت مناسب‌تری داریم برای معرفی اسلام ناب.

این یادداشت پیش از این در روزنامه شهرآرا، دوشنبه ۶ بهمن ۹۳ منتشر شده است.

این یادداشت در: ایرنا (خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران) به نقل از شهرآرا

نگاهی به هشدارهای رهبری درباره مفاسد اقتصادی

انتشار پاسخ گلایه‌آمیز رهبر معظم انقلاب به نامه معاون اول رئیس جمهور درباره «همایش ملّی ارتقای سلامت نظام اداری و مقابله با فساد» بازتاب ویژه‌ای در رسانه‌ها و افکار عمومی به دنبال داشت. اما این اولین بار نیست که رهبری چنین تذکر تندی را درباره مفاسد اقتصادی و اداری ناشی از ارتباطات ناسالم در دستگاه‌های دولتی مطرح می‌سازند.

آیت‌الله خامنه‌ای از همان آغازین روزهای قبول بار سنگین رهبری امت، بارها روحانیان و دولتیان را از دنیاطلبی، رفاه‌زدگی، اشرافی‌گری و تجمل‌گرایی پرهیز داده و نسبت به ترویج این فرهنگ در میان مردم ابراز نگرانی کرده‌اند. جدای از توصیه‌های معمول یکی از اولین هشدارهای جدی ایشان نسبت به این مفاسد، در بهمن ۱۳۶۸ و در آستانه سالروز پیروزی انقلاب خطاب به کارگزاران نظام است: «ما باید عفت داشته باشیم، عفیف باشیم و به لجن بودن طبیعت بشری خودمان واقف باشیم. برادران! این طبیعت خیلی خطرناک است. بشر این‏طوری است، بشر لغزش دارد. برای این که آدم خودش را از لغزش نگهدارد، راه این است که لب پرتگاه نرود. …به لغزشگاههای مالی و قدرتی و دیگر لغزشگاههای گوناگون نزدیک نشوید.»

تعداد این نصیحت‌ها و هشدارها نه تنها به مرور افزایش می‌یابد بلکه از لحاظ لحن و کیفیت نیز متمایزتر می‌شود. در این راستا ایشان بارها زندگی پیامبر و امیرالمؤمنین در دوره حاکمیت بر جامعه اسلامی را به عنوان الگوی متعالی زندگی دولتمردان برمی‌شمرند. این هشدارهای مستمر گویای این واقعیت است که رهبری در فضای اجتماع مابازای عینی برای این مسائل دیده و نسبت به موضوع رواج اشرافی‌گری و دنیاطلبی و به دنبال آن مفاسد اقتصادی احساس خطر جدی می‌کرده‌اند. از همین رو در هر فرصتی خطاب به عموم مردم و البته به صورت ویژه روحانیان و دولتمردان، نسبت به سقوط در این ورطه‌ها تذکرات بعضاً تندی را مطرح می‌سازند.

21026gyo853bbqzffz2ایشان در ۲۳ مرداد سال ۱۳۷۰ و در جمع مسئولان و کارگزاران نظام طی سخنانی مفصل و صریح که گویای ناراحتی شدید ایشان از بی‌توجهی به تذکرات قبلی است، ضمن یادآوری ماجرای جنگ احد و تخطی جمعی از مسلمانان از فرمان پیامبر به‌خاطر طمع به غنایم جنگی و تطبیق آن با شرایط روز، می‌فرمایند: «نمی‏‌شود ما در زندگی مادّی مثل حیوان بچریم و بغلتیم و بخواهیم مردم به ما به شکل یک اسوه نگاه کنند.» و ادامه می‌دهند: «گاهی از جاهایی گزارشهای نومیدکننده‏‌یی می‏‌رسد و در برخی موارد انسان واقعاً عرق شرم بر پیشانیش می‏‌نشیند؛ رعایت کنید!» ایشان در این سخنرانی ضمن ذکر مصادیق متعدد از عملکرد برخی مسئولان و حتی روحانیان و انتقاد از آنها، غفلت از تقوا و سلامت مسئولان را زمینه‌ساز ضایعه و روسیاهی توصیف می‌کنند.

سخنان رهبری در تابستان ۱۳۷۱ و در جمع بسیجیان در تبیین علل واقعه عاشورا و نقش آلودگی مردم به دنیا و لزوم عبرت‌گیری از آن نیز یکی دیگر از هشدارهای جدی ایشان در این رابطه به حساب می‌آید. در این سخنان ایشان از اینکه برخی به اسم سازندگی خود را غرق در پول و دنیا کرده‌اند انتقاد می‌کنند.

این سخنان بی‌پرده و تند، پایان توبیخات مکرّر صریح و ضمنی ایشان نیست. طی سال‌های بعد، علی‌رغم بی‌اعتنایی اغلب صاحبان مناصب تصمیم و اجرا و نظارت، هشدارهای ایشان ادامه دارد. آیت‌الله خامنه‌ای در خرداد ۱۳۷۵ طی سخنانی از نقش خواص دل‌سپرده به دنیا در انحراف جامعه اسلامی و زمینه‌سازی حادثه کربلا سخن می‌گویند و تیرماه ۱۳۷۶ در یک سخنرانی نسبت به طلوع طبقه مرفّه بی‌درد جدید از درون نظام اسلامی از طریق انتصابها و زرنگیها و مشرف بودن بر مراکز ثروت، اعلام خطر می‌کنند.

این هشدارهای صریح را می‌توان دور جدیدی از گفتمان‌سازی رهبر انقلاب در این خصوص دانست که به تدریج منجر به ایجاد جریان جدی میان طبقات مختلف جامعه به ویژه دانشجویان و نخبگان در مبارزه با فساد و تبعیض شد. رهبر انقلاب در فرمان معروف هشت ماده‌ای در اردیبهشت ۱۳۸۰ هرگونه تسامح در مبارزه با فساد را همدستی با مفسدان تلقی می‌کنند و ضمن ردّ هر تبعیضی به بهانه انتساب به رهبری و دیگر مسئولان، پاک بودن دستی را که بناست با ناپاکی مبارزه کند الزامی می‌دانند.

اینها آن بخشی از سخنان رهبری است که در سخنرانی‌های عمومی مطرح شده است؛ پس دور از ذهن نیست که تذکرات و گلایه‌های ایشان در گفتگوهای خصوصی با مسئولان به مراتب صریح‌تر و تندتر بوده باشد.

این دست سخنان و هشدارها طی این سالیان با ادبیات و لحن‌های مختلف همواره از سوی رهبر انقلاب مطرح شده است. مرقومه توبیخ‌آمیز رهبری در پاسخ نامه معاون اول رئیس جمهور نیز اولین گلایه ایشان از تعلل قوای سه‌گانه در برخورد با فساد و مفسدان دانه‌درشت نبوده است و احتمالاً آخرین بار هم نخواهد بود.

آنچه حائز اهمیت است اینکه به تدریج سمت و سوی سخنان و مخاطب آن تغییر کرده است. رهبری به مرور عموم مردم و در مرحله بعد جوانان و جریان‌های دانشجویی را مخاطب خود قرار می‌دهند و ضمن ارائه تصویر و الگوی شایسته کارگزار در نظام اسلامی به ویژه در حوزه مسائل اقتصادی و سلامت مالی و اداری، ایفای نقش عموم مردم و به ویژه نخبگان و فعالان جامعه در این خصوص را مطالبه می‌کنند. نقشی که مروری بر سخنان رهبر انقلاب درباره این موضوع، حکایت از جایگاه ویژه آن در نگاه راهبردی ایشان دارد.

این یادداشت پیش از این در روزنامه شهرآرا، چهارشنبه ۱۹ آذر ۹۳ منتشر شده است.

این یادداشت در: پایگاه قاصدنیوز

دل‌نوشته‌ای برای حال این روزهای آقا و من

930618

من هنوز کودکم! کودکی سی‌وچهار ساله که کمی قد کشیده و مویی انبوه بر صورتش روییده و … . و همین.

بچه‌تر که بودم (میانه‌های دهه هفتاد) علاقه‌ای سرشار از عاطفه نسبت به حضرت آقا داشتم. بعضی وقتها دلم برایش می‌شکست و بغض می‌کردم. خصوصاً اگر احساس می‌کردم که از سوی داخلی‌ها مظلوم واقع می‌شود (که کم هم نبود). بعدترش صحبت‌های آیت‌الله خامنه‌ای را با جدّیّت پیگری و متن کامل آن را که در روزنامه‌ها منتشر می‌شد بایگانی می‌کردم.

سالها گذشت؛ سالهایی پر فراز و نشیب. سرشار از التهابات و ماجراهایی که هر کدامش داستانی است.

و اما حالا، من، کودکی سی‌وچهار ساله! واقعیتش برای خودم هم بارها این سؤال پیش آمده بود که اکنون حس درونی و قلبی‌ام (علی‌رغم اظهار ارادت و داعیه دفاع از دیدگاه‌ها و تلاش برای پیروی از مشی رهبری) نسبت به آقا چگونه است. ماجرای عمل جراحی دوشنبه ۱۷ شهریور ۹۳ آزمون خوبی برای دل امثال من بود. وقتی اول صبح با آن پیامک مواجه شدم و بهت‌زده هول برم داشت؛ وقتی فیلم مصاحبه قبل از عمل آقا را دیدم و دلم لرزید؛ وقتی به این فکر کردم که خاطره خوشی از این بیمارستان‌ها نداریم و بغض کردم و اشک در چشمانم حلقه زد؛ وقتی با حال گرفته و دل نگران و ناآرام رفتم محل کار؛ حداقل خیال خودم راحت شد که به لطف خدا هنوز آیت‌الله خامنه‌ای را از صمیم قلبم و از روی عاطفه‌ای سرشار دوست می‌دارم؛ و البته اکنون نه صرفاً از سر شور و حس عاطفی ناشناس. بلکه در پی شناختی عمیق‌تر نسبت به گذشته و پس از تجربه ۲۵ سال رهبری مقتدرانه، هوشیارانه، منعطف و البته خداپسندانه این پیرجوان زخم‌چشیده.

حالا هم هیچ خجالت نمی‌کشم که دیگران بدانند آن‌قدری که برای آقایم نگرانم، برای مادر و زن و فرزندانم نگران نیستم. خجالت نمی‌کشم از اینکه بگویم به عکاس این عکس حسودیم می‌شود. اصلاً با افتخار می‌گویم که گل از گلم می‌شکفد وقتی این عکس آقا را می‌بینم و از ته دل می‌گویم: «جانم!» و از خدا می‌خواهم که زودتر از بستر نقاهت برخیزد. بگذار هر کسی هر چه می‌خواهد فکر کند و بگوید. بگذار ما را متهم کنند به اینکه برای خوشایند دیگران ابراز علاقه و ارادات می‌کنیم. حافظ چه خوش می‌گوید که:

از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه

انی رایت دهراً من هجرک القیامه

پرسیدم از طبیبی احوال دوست گفتا

فی بعدها عذاب فی قربها السلامه

گفتم ملامت آید گر گرد دوست گردم

و الله ما رأینا حباً بلا ملامه

مشروح دیدارمسئولان، داوران و برگزیدگان جشنواره مردمی فیلم عمار با مقام معظم رهبری

آنچه در زیر می‌آید گزارش مفصّل محمدمهدی خالقی است در وبلاگ زمبور از دیدار دست‌اندرکاران جشنواره عمّار که متأسفانه تا کنون منتشر نشده است. گزارش طولانی است اما قابل توجه و خواندنی.

بالاخره خستگی سال ها مشغولیت به کارهای فرهنگی از تنمان بیرون رفت. توفیق دیداری دلنشین و شنیدن بی واسطه سخنانی بسیار مهم و درانتها بوسیدن دستان نایب امام زمان (عج) و بقول آقای جلیلی “پرچمدار تاریخ شیعه دربرابر دنیای استکبار” ازآن لذت هاییست که با هیچ لذت دنیایی ازجمله جوایز جشنواره هایی که هیچگاه آثار ما را به خود راه ندادند، قابل قیاس نیست. دراین دیدار سعی کردم بجای فقط نگاه کردن به صورت نورانی آقا، تا جایی که می توانم بنویسم. متن ذیل حاصل این نوشته های سریع است. به دلیل ضبط نشدن و تفاوت ریتم سخنان دوستان، ممکن است برخی واژه ها عیناً با گفتار تطابق نداشته باشد. هرجا که احساس کرده ام احتمال خطا در آوردن جمله یا کلمه ای می رود، به قرار دادن سه نقطه یا نقل محتوای کلی آن اکتفا کرده ام. ازطولانی بودن مطلب هم عذرخواهی می کنم.

دیدار دست‌اندرکاران جشنواره عمار با رهبر انقلاب

ادامه مطالعه …

پیش‌نوشت:

۱ـ نوشته زیر را از ابتدا برای انتشار در شبکه مجازی گوگل پلاس نوشتم و مدتها پیش در همان فضا هم منتشر نموده‌ام. اما شبکه‌های مجازی اساساً با حافظه تاریخی میانه خوبی ندارند. روی همین حساب با مدتها تأخیر این چند خط را می‌گذارم روی وبلاگ.

۲ـ متن زیر نه در باب خطرات تحدید نسل برای آینده کشور است و نه در پی بررسی موضوع افزایش جمعیت. پیش‌فرض این یادداشت پذیرش نظر رهبری به عنوان تعیین‌کننده خط مشی کلان نظام است. مخاطب این نوشته کسانی هستند که مدعی تبعیت از ولی فقیه و رهبر انقلاب به عنوان فصل‌الخطاب هستند. طبعاً هرگونه نقد و نظری فارغ از این پیش‌فرض و گفتمان، خارج از حوصله این بحث و بی‌نتیجه خواهد بود. اختلاف مبانی و بحث ما با بزرگوارانی که این پیش‌فرض را قبول ندارند در این چند خط نمی‌گنجد.

***

معمولاً واکنش ما جماعت مدعی ولایت‌پذیری در مقابل رهنمودها و سخنان مختلف رهبری، با کمی تغییر جزئی، شبیه هم است.

آقا از جنگ نرم و افسران جوان آن سخن می‌گوید؛ همه ما می‌شویم افسر. بحث مهندسی فرهنگی پیش می‌آید همه می‌خواهیم فرهنگ را مهندسی کنیم. همه عماریم و گاهی در راه روشنگری از بی‌انصافی هم ابایی نداریم. موج بیداری اسلامی بر می‌خیزد؛ همه می‌شویم تحلیل‌گر و….

البته بماند که گاهی چیزهایی برایمان بیش از حد مهم می‌شود که اصولاً در اولویتهای مدنظر رهبری نیست.

در اینکه گوش ما باید به رهبری باشد و اولویتهای ایشان را به عنوان فرمانده جنگ فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مدنظر قرار دهیم بحثی نیست. اما اگر نگاهی به عملکرد خودمان بکنیم، نکات مبهمی وجود دارد.

سال گذشته در ۱۶ مرداد آقا انتقادی داشتند به کنترل جمعیت و امسال در ۳ مرداد به صورت مفصل‌تر به این موضوع پرداختند. این موضوع علی‌رغم آنکه بسیار استراتژیک و برای کشور مهم است، بازخورد آن‌چنان جدی در بین فعالان حزب‌اللهی در فضای مجازی نداشته است.

سؤال این است که چرا ما در این مورد به تحلیل و تجلیل بیانات ایشان نمی‌پردازیم.

یک دلیل اینکه به نظر می‌رسد ما تا جایی حاضریم اولویتهای رهبری را پی بگیریم که پرستیژ روشنفکری‌مان مخدوش نشود. در فضای مجازی ما برای خودمان پز و کلاسی ترتیب داده‌ایم که پرداختن به برخی موضوعات در آن نمی‌گنجد.

از طرف دیگر و شاید مهم‌تر اینکه این مورد با اینکه یک موضوع کلان و استراتژیک است، از طرفی برای تمام خانواده‌ها می‌تواند عملیاتی باشد. چرا بسیاری از دوستان متأهل ما از زیر بار فرزنددار شدن و یا تعدد فرزند فرار می‌کنند؟ چرا تک‌فرزندی حتی در بین طیف مدعی مذهبی این‌قدر رایج شده است؟ برخی از زنان مذهبی ما به خاطر آنکه تحصیلات عالیه‌شان و حضورشان در فعالیتهای فرهنگی و اعتقادی و عرفانی و … تحت تأثیر واقع نشود از ایفای نقش بی‌بدیل مادری می‌گریزند. بسیاری زنان ما ترجیح می‌دهند نمونه یک زن روشنفکر مذهبی باشند تا یک مادر نمونه و انسان‌ساز. بسیاری مردان مذهبی ما با احتمال اینکه ممکن است در ادامه تحصیل دچار سختی شوند و یا از ترس مسائل مالی و معیشتی، از فرزند دوری می‌جویند و ترجیح می‌دهند افسرانی باکلاس و مهندسانی شیک در فضای فرهنگ باشند تا پدرانی که نسلی توانمند و مبارز را تربیت خواهد کرد.

ما هنوز نفهمیده‌ایم که با روشنفکربازی نمی‌شود انقلابی بود.

الف ـ در ما نحن فیه، نظر به مقام و موقعیت بعضی‌ها و شرایط موجود، اول باید شهادتین بگویی و مسلمانی‌ات را اثبات کنی و بعد حرف بزنی. وگرنه حسابت با …. بگذریم، خطرناک است.

بنابراین:

  1. هیچ کس حق توهین، نشر اکاذیب و یا تهمت و افترا ندارد؛ هیچ کس. اما انتقاد حقی طبیعی است که باید محترم شمرده شود.
  2. آوردن ذکر برخی اشخاص در این نوشته و انتقاد از برخوردهای صورت‌گرفته با آنان به معنای تأیید تام و تمام گفته‌ها و نوشته‌هایشان نیست؛ ممکن است نقدهایی به تندی در الفاظ و حتی موضوع مطرح‌شده وجود داشته باشد. هدف نقد چگونگی برخورد با این افراد و تناسب و تعادل آن است.

ب ـ امیرحسین ثابتی فعال دانشجویی و رسانه‌ای در اعتراض به عملکرد رئیس و بخشی از نمایندگان مجلس هشتم در قبال دانشگاه آزاد و شخص آقای جاسبی، آنان را جاسبی‌گرا می‌خواند. کار به محاکمه می‌کشد و به اتهام توهین حکم به ۹۱ روز حبس او داده می‌شود.

ج ـ محمدحسن روزی‌طلب فعال بنام رسانه در متنی کوتاه با عنوان «دیکتاتوری برادران ادامه دارد»، به محکومیت حزب‌اللهی‌ها به خاطر انتقاد به یک شخص خاص، اعتراض می‌کند. نتیجه آنکه او هم تشریف برده می‌شود به دادگاه و البته مفتخر به دریافت حکم چهار ماه حبس به اتهام وهن شخصیت و توهین به مقام و موقعیت بعضیها.

د ـ احمد قدیری ابیانه در جلسه‌ای که در شهر قم برگزار شده بود، به مواضع رئیس مجلس هشتم اعتراض تندی می‌کند. پس از جلسه جمعی از دوستان او را با مشت و لگد نوازش می‌کنند و چند روز بعد حتی کار به بازداشت دو روزه او می‌کشد.

هـ ـ سعید تاجیک در حرم حضرت عبدالعظیم به «ف. هـ.» معروف به فائزه هاشمی فحاشی می‌کند (که قطعاً عملی مذموم و محکوم است). دادگاهی می‌شود و محکوم به ۸ ماه حبس و ۵۰ ضربه شلاق.

و ـ سعید حدادیان در مجلسی، سخنان رکیکی نسبت به رئیس جمهور و رئیس دفترش به زبان می‌آورد. حاج منصور ارضی هم در مجلس دیگری مشایی رئیس دفتر رئیس جمهور را تهدید به قتل می‌کند. در خصوص این دو مورد فعلاً هیچ اتفاقی نیفتاده است! (توضیح فوق ضروری: اشخاصی همچون حاج منصور و آقای حدادیان در نظر بنده، صرفاً مداح اهل بیت علیهم‌السلام هستند که البته جایگاهی بس رفیع و محترم دارند. اما از لحاظ سیاسی شأنیت ویژه‌ای برای این عزیزان قائل نیستم؛ صد البته در برابر قانون نیز با دیگران یکسان‌اند.)

فائزه هاشمی رفسنجانیز ـ «ف. هـ.» معروف به فائزه هاشمی در ماجرای فتنه ۸۸ طی سخنانی سخیف و در شأن خودش و تفکر کوته‌بینانه‌اش، تهمتهایی به رهبر انقلاب وارد می‌سازد (فیلم این سخنان منتشر شده است). علاوه بر این وی دو بار در حاشیه اغتشاشات تهران بازداشت می‌شود؛ که البته به خاطر اینکه یک بار برای خرید ساندویچ و دفعه بعدی برای خرید لباس و به صورت کاملاً اتفاقی در آن حوالی حاضر بوده است، به نصف روز نکشیده، آزاد می‌شود. این همه به جز تهمتها و توهین‌هایی است که در برنامه‌ها و مصاحبه‌های متعدد دیگر، قبل و بعد از انتخابات نسبت به رهبر انقلاب و رئیس جمهور کشور روا می‌دارد. او را صرفاً برای یکی از مصاحبه‌ها احضار می‌کنند که بالاخره دادگاه بعد از چند بار تأخیر برگزار می‌شود و نهایتاً حکم ۶ ماه حبس و محرومیت پنج ساله از فعالیت سیاسی، فرهنگی و مطبوعاتی صادر می‌شود. البته حکم حبس هنوز به علت خالی نبودن زندانها (به گفته وکیل مدافع محترم این خانم) اجرا نشده است!

ح ـ احتمالاً بعضی‌ها شهروندترند و در برابر قانون مساوی‌تر! مثلاً خانم «ف. هـ.» معروف به فائزه هاشمی. این همه تهمت و توهین مسلم به رهبر و رئیس جمهور کشور و حضور در مدیریت اغتشاش و آن وقت فقط ۶ ماه حبس. در مقابل افرادی با اتهاماتی به مراتب سبک‌تر در ماجراهای بعد از فتنه ۸۸ به مجازاتهای سنگین‌تری محکوم شدند و احکامشان اجرا شد.

ط ـ احتمال دیگری هم هست و آن اینکه برخی مقامات از دیگر مسئولان کشور، مقامات‌ترند. حتماً شخصیت، مقام و موقعیت برخی آقایان از جایگاه و شأن رهبر انقلاب و رئیس جمهور کشور بالاتر است که این‌قدر حساسانه و دقیق با توهین‌کنندگان به آنان برخورد می‌شود، ولی نسبت به تهمت‌زنندگان و توهین‌کنندگان به رهبری و رئیس جمهوری، با مدارای بیشتری تعامل می‌شود.

بالاخره یکی به ما بگوید که آیا رئیس جمهور هم منتخب مردم و جزء مقامات است یا نه. می‌توانیم با خیال راحت (مثل دوست عزیز جناب حدادیان) هرچه دلمان خواست نثارش کنیم یا خیر؟ بگویید تکلیفمان را بدانیم؛ فحشها گیر کرده دم گلویمان، منتظریم ببینیم فحاشی به کی مجاز است. اصولاً آستانه تحمل مدعی‌العموم چگونه درجه‌بندی می‌شود؟

از این مهم‌تر، امنیت و آبروی کشور و کیان نظام و شأن رهبری چقدر خط قرمز است و چقدری اجازه داریم که آن را لگدمال کنیم؟ تا چه حد و با چه پشتوانه‌ای می‌شود تحریک به اغتشاش کرد و جایگاه رهبری را زیر سؤال برد و بعد در امان بود؟ لازم می‌شود بالاخره!