پرش به محتوا

بایگانی

برچسب: روزنامه شهرآرا

خبر خوشی که این روزها اعلام شده، پایان سیطره تروریست‌های داعش بر سوریه و عراق است.

مبارکمان باشد. مبارک همه آنانی که باورمند به امت واحده اسلامی هستند. مبارک آنانی که امید دارند تا اکنون که غوغائیان قدّاره‌کش و برادرکش، سرکوب شده‌اند و منطقه از مسائل و درگیری‌های داخلی و انحرافی، فراغتی نسبی یافته است، مسئله اول جهان اسلام یعنی فلسطین دوباره در اولویت جبهه مقاومت قرار گیرد و ان‌شاءالله به زودی جشن پیروزی بزرگ را با نابودی اسرائیل و آزادی قدس شریف برگزار کنند.

اما از این شادباش‌ها گه بگذریم، آنچه در این چند روز فکر مرا درگیر کرده آینده مبهم رزمندگان غیور افغانستانی و خانواده‌های نجیب آنان است. در طول سه سال حضور در روزنامه شهرآرا با موضوع مدافعان حرم سروکار داشته‌ام و از شیرین‌ترین خاطراتم لحظاتی بوده که خانواده شهدای فاطمیون با حضور در تحریریه روزنامه، من و همکارانم را مورد تفقد قرار داده‌اند.

رزمندگان افغانستانی نقش بسیار تأثیرگذار و مهمی در این پیروزی بزرگ داشته‌اند. تا چندی پیش که هنوز زبانه‌های جنگ سرکش بود، شاهد بوده‌ام که در برخورد و تعامل با خانواده‌های شهید افغانستانی بی‌تدبیری‌های زیاد و گاهی تبعیض‌هایی صورت گرفته است؛ نکاتی که مفصل است و از حوصله این چند سطر خارج. اکنون این ابهام و نگرانی بیشتر وجود دارد که پس از فروکش کردن درگیری در سوریه و بازگشت مدافعان حرم به کشور، تعامل نهادهای مسئول و متولیان امر و فعالان مردمی با آنان و به ویژه خانواده‌های مظلوم و قدرشناس شهدای مدافع حرم چگونه خواهد بود. متأسفانه علی‌رغم نقش کلیدی رزمندگان و شهدای افغانستانی فاطمیون، چه برخی مسئولان و چه گروهی از جمع‌های فرهنگی و مذهبی تمایل بیشتری برای تبلیغ شهدای سرافراز ایرانی مدافع حرم و رسیدگی به خانواده عزیز این شهدا دارند و در این بین گاهی آنچنان که باید شأن و منزلت شهدای افغانستانی و خانواده‌هایشان رعایت نمی‌شود. خلاصه در این روزها این جملات امام خمینی بیشتر ذهنم را مشغول کرده است که: «نگذارید پیشکسوتانِ شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره خود، به فراموشی سپرده شوند.»

عکس از محمدحسن صلواتی

عکس از محمدحسن صلواتی

نگرانی‌هایی درباره پارک جنگلی طُرُق مشهد

پرونده ویژه شهرآرامحله منطقه 7 برای پارک جنگلی طرق

پرونده ویژه شهرآرامحله منطقه ۷ برای پارک جنگلی طرق

صحبت از طرحی است در یکی از مدخل‌های مهم ورودی شهر مقدس مشهد؛ با پیشینه‌ای تاریخی و هویتی کهن. قرار است سرمایه‌گذار خصوصی و شهرداری در صدهکتار از اراضی طرق طرح‌هایی را به صورت جداگانه اجرایی کنند که بناست اسباب رفع برخی معضلات پارک جنگلی طرق و استفاده بهینه مردم از آن شود.

بگذارید با مرور یک تجربه شروع کنم. بیش از ۲۰سال از آغاز طراحی اولیه طرح نوسازی بافت پیرامون حرم مطهر رضوی گذشته است. از همان زمان، افراد بسیاری در حوزه‌های مختلف مدیریت شهری، فرهنگی و اجتماعی، نگرانی‌های جدی را درباره این طرح بارها فریاد زده‌اند. متاسفانه این نقدهای دلسوزانه هیچ‌گاه آن‌گونه که در خور بود، شنیده نشد. حال با چاه ویلی بلاتکلیف مواجهیم که هیچ‌کس حاضر نیست مسئولیت ایجادش را بپذیرد. تبعات معنوی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و معضلات زیست‌محیطی و شهری آن تبدیل به کلافی سردرگم شده است. اکنون و بعدازآنکه عملا چیزی از بافت اصیل پیرامون حرم مطهر باقی نمانده است، همه معترض‌اند که چرا هویت این محدوده شخم زده شده، ساکنان بومی و هویتمند آن تارومار گشته و بافت و آثار تاریخی و فرهنگی آن که متناسب با روح و ماهیت زیارتی پیرامون حرم بوده، از بین رفته و تبدیل به مجموعه‌ای شلخته، خالی از سکنه بومی، بی‌روح و نامتناسب با مشهد و زیارت شده است.

با یادآوری تجربیات قبلی از جمله آنچه درباره بافت پیرامون حرم رضوی ذکر شد، منطقی است اگر همان قسم نگرانی‌ها و دغدغه‌ها درباره چنین طرح بزرگی به وجود بیاید.

آیا تأثیرات چنین پروژه گسترده‌ای دست‌کم در محیط پیرامونی به دقت و اتقان بررسی شده است؟ آیا بررسی دقیقی صورت گرفته است که با ایجاد مجموعه بزرگ اقامتی، فضاهای تجاری و مراکز تفریحی پیش‌بینی‌شده در این طرح چه تغییراتی در زیست‌بوم اجتماعی و فرهنگی محدوده اطراف رخ می‌دهد؟

غیر از دوره اجرا که طبعا مشکلات ناشی از ساخت‌وساز در این مقیاس برای اهالی به وجود خواهد آمد، آغاز بهره‌برداری از پروژه‌ای با این سطح گستردگی، موجد تغییر و تأثیر جدی در محیط خواهد بود؛ از تغییر در برخی خرده‌فرهنگ‌های محلی گرفته تا رواج برخی مشاغل به دلیل شرایط جدید که اثرات خاص خود را خواهد داشت. نمی‌توان تأثیرپذیری سبک زندگی مردم این محدوده را از چنین پروژه‌ای نادیده گرفت. تأثیر رفت‌وآمد اقشار مرفه در مجموعه‌های اقامتی و تجاری در محدوده‌ای که مردمش توان اقتصادی چندانی ندارند، به‌ویژه بر روی جوانان کجا سنجیده شده است؟

کسی مخالف بهبود شرایط پارک جنگلی طرق برای بهره‌مندی عموم نیست، اما نکند همچون تجربه پیش‌گفته روزی بیاید که چشم باز کنیم و به‌دلیل عجله در تصمیم‌گیری انبوهی از آسیب‌ها و مشکلات قابل پیش‌بینی، خود را به نام احیا تحمیل کرده باشند؛ آن هم زمانی که دیگر برای هر اصلاحی دیر شده است.

این یادداشت پیش از این در هفته‌نامه شهرآرامحله منطقه ۷ در تاریخ ۹ شهریور ۹۵ منتشر شده است.

ShahraraMahalle2Lowروزی که همکارانم در شهرآرامحله منطقه ٢، گزارش چشم‌فروشی را ارائه کردند، می‌دانستم که این سوژه سروصدا خواهد کرد. این گزارش روز شنبه ١٧مرداد که اتفاقاً روز خبرنگار هم بود، در شماره ١۶١ شهرآرامحله منطقه ٢ به چاپ رسید و بلافاصله به‌شکل گسترده‌ای در پایگاه‌های خبری اینترنتی، شبکه‌های مجازی و حتی یکی از شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان بازتاب یافت. طبیعی بود که چنین سوژه فاجعه‌آمیزی در بدو امر باورپذیر نباشد و گروهی آن را تکذیب کنند؛ ازجمله برخی مقامات و مسئولان استانی.

حقیقت آن است که چه بپذیریم چه نپذیریم، این ماجرا واقعیت دارد. خبرنگار شهرآرا بعد از رؤیت اطلاعیه فروش قرنیه در پوشش خریدار با فردِ خواهان فروش ملاقات و گفتگو کرده است. اینکه برخی مسئولان امر مدعی شده‌اند «چون این کار منجر به کورشدن فرد می‌شود، غیرممکن است»، تنها پاک‌کردن صورت‌مسئله است.

ما هم می‌دانیم که اهدای قرنیه به‌صورت قانونی تنها درمورد بیماران مرگ مغزی مجاز است و پیوند قرنیه از فرد زنده باعث کوری او می‌شود؛ اما مگر فروش کلیه یا کبد یا مغز استخوان قانونی است؟ مگر قاچاق اعضای انسان به‌عنوان یکی از جرائم بین‌المللی قانونی است؟ اتفاقاً دلیل ما برای تهیه و انتشار چنین گزارشی قاچاق‌بودن آن است. برخورد تکذیبی با مطلبِ هشدارگونه ما و پاک‌کردن صورت‌مسئله دقیقاً همان شیوه‌ای است که سال‌ها پیش درباره موضوع فروش کلیه اتخاذ شد و حالا کار به جایی رسیده که فروش کلیه کاملاً طبیعی قلمداد می‌شود و دیگر حساسیت کسی را برنمی‌انگیزد.

هم‌اکنون اخبار و مطالب مربوط به فروش قرنیه در اینترنت از سال ٨۶ قابل‌ردیابی است و تبلیغات اینترنتی آن نیز وجود دارد و موضوع جدیدی به‌حساب نمی‌آید؛ ولی گویا شهرآرا اولین رسانه مکتوبی است که به آن پرداخته است.

دست‌یازیدن به چنین اقداماتی برای حل مشکلات مالی، در بحران‌های عمیق فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ریشه دارد؛ اما جز این نیز، گویای این حقیقت تلخ است که در ساختار گسترده و خدوم درمانی کشور، هستند عناصر معدودی که با ترفندهای مختلف، فرایندهای قانونی را دور زده، سودهای کثیفی ازقبیل آنچه را در گزارش چشم‌فروشی آمده است کسب می‌کنند.

کاش تکذیب‌کنندگان به این واقعیت توجه کنند که اگر رسانه‌های داخلی به چنین آسیب‌های اجتماعی نپردازند، دیریازود و با گسترده‌شدن ابعاد این مسائل، رسانه‌هایی ازقبیل «من و تو» و «بی‌بی‌سی» و امثال آنها به انتشار اخبار و گزارش درباره آن مبادرت می‌ورزند.

با این تفاوت که نگاه رسانه‌های داخلی بیان آسیب‌ها و تلاش برای چاره‌جویی آنهاست، اما نیت رسانه‌های فارسی‌زبان خارجی قطعاً خیر نیست. ترس از اینکه گزارش انتقادی رسانه‌های داخلی دست‌آویزی برای شبکه‌ای مثل «من و تو» خواهد شد، نباید باعث خودسانسوری شود؛ بلکه رسانه دلسوز داخلی باید داعیه‌دار پیگیری و حل مسائل و آسیب‌هایی ازاین‌دست در جامعه باشد تا مخاطب داخلی از پناه‌بردن به شبکه‌های معاند احساس بی‌نیازی کند و تلاش‌های جهت‌دار این رسانه‌ها خنثی شود.

به‌هرحال انتشار چنین اخبار فاجعه‌آمیزی می‌تواند یا با نگاه خیرخواهانه و اصلاحی باشد یا با نگاه تخریبی. اگر رسانه‌های داخلی از ترس تکذیب و امثال آن، از انتشار این اخبار با نگاه اول پرهیز کنند، رسانه‌های بدخواه خارجی آن را با نگاه دوم منتشر و از آن بهره‌برداری می‌کنند.

در پایان لازم است متذکر شوم که اطلاعات مهم و تکان‌دهنده دیگری درباره این موضوع وجود دارد که از انتشار آن معذوریم. طبعاً هرگاه مسئولان امر از موضع ساده‌انگارانه تکذیب پایین آمدند و به‌دنبال حل‌مسئله بودند، حاضریم این اطلاعات را در اختیار آنان قرار دهیم.

این یادداشت پیش از این در روزنامه شهرآرا، چهارشنبه ۲۱ مرداد ۹۴ منتشر شده است.

این یادداشت در: ایرنا (خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران) به نقل از شهرآرا

                     پایگاه خبری صبح مشهد

حکومت مهدوی را دولتی دانسته‌اند عدالت‌گستر که در آن بر کسی ستم نمی‌رود. دنیایی آرام برای زندگی همگان که در آن عقول مردم به کمال می‌رسد. بر طبق روایات و منابع دینی قطعا چنین خواهد بود، اما آنچه از این قسم گفته می‌شود همه از نتایج استقرار حکومت مهدوی است و نه از مقدمات و الزامات و چگونگی استقرار آن. از سوی دیگر این نکته قابل توجه است که اگر مشکل بشر در کمال عقل و استقرار عدالت فراگیر است، پس چگونه است که بر طبق همان منابع و روایات، امام مهدی عجل‌الله تعالی فرجه را به شهادت می‌رسانند؟ حقیقت آنکه مسئله همان جنگ همیشگی پیروان شیطان با جبهه حق است که حتی در صورت استقرار آخرین حجت الهی نیز همچنان پابرجاست.

به نظر می‌رسد ما در موضوع انتظار، بحث را از نقطه خوبی شروع نمی‌کنیم. معمولا از نتایج حکومت مهدوی گفته می‌شود اما مردم برای مقدمات و الزامات استقرار آن آماده نمی‌شوند.

در روایات متعدد قیام مهدوی همراه با سختی‌ها و مجاهدت‌های شدید تصویر شده و این تصور که امور به صورت خودبخودی انجام خواهد شد نفی شده است. سرداران و سربازان سپاه مهدی، باید خود را برای شدائد بسیاری آماده کنند.

برخوردهای مستکبران عالم و جبهه شیطانی با نظام سی‌وچندساله جمهوری اسلامی که تنها محدود به کشور ایران بوده، مثال خوبی برای درک برخی واقعیات است. شاید گمان برخی بر آن بود که با پیروزی انقلاب و آزادی کشور از یوغ استبداد داخلی و استکبار خارجی، همه مشکلات و مسائل حل خواهد شد؛ اما دشمن هیچ‌گاه دست از دشمنی نکشید و هر روز به شکلی از جنگ‌افروزی گرفته تا تحریم‌های مختلف به عداوت خود ادامه داد. حال می‌توان تصور کرد که واکنش جبهه شیطانی در برابر قیام جهانی حضرت موعود، چه ابعاد و شکلی خواهد داشت. قیام مهدوی قطعاً آوردگاهی سخت و نفس‌گیر خواهد بود.

جامعه ما چقدر برای چنین نبرد جهانی طولانی و سهمگینی آماده است؟ تا چه میزان توانسته‌ایم فرزندانمان را به نحوی تربیت کنیم که در شرایط ظهور بتوانند سربازان قابلی در لشگر صاحب‌الزمان باشند و جانفشانی کنند؟ اگر جامعه مدعی انتظار نتواند در مقابل هجوم و تهدید و تحریم دشمنانش که هر روز به بهانه‌ای تحمیل می‌شود، تاب آورد و چرب و شیرین دنیا او را به مصالحه و احیاناً کوتاه آمدن از آرمان‌هایش بکشاند چگونه می‌تواند خود را در ادعای انتظار صادق بداند؟

ما بیش از آنکه آمادگی خدمت به حضرت موعود و جانبازی در رکاب او برای استقرار حکومت الهی را داشته باشیم، به دنبال رفع مشکلات شخصی و اجتماعی و زندگی بی‌دردسر در سایه دولت اوییم. گرچه تردیدی نیست که شفای بیماران و رفع مشکلات کمترین کار در پیشگاه قدسی ائمه طاهرین است اما نکته آن است که در چنین شرایطی قیام مهدوی با عافیت‌طلبی ما سازگار نخواهد بود.

ما باید واقع‌بینانه و به دور از توهم، خود را برای کوششی سخت و مجاهدتی بی‌نظیر در رکاب آخرین حجت و ذخیره الهی مهیا سازیم؛ شرایطی که در روایات از آن به غرقاب خون و عرق تعبیر شده است. آری، شکی نیست که ثمره شیرین چنان مجاهدت طاقت‌فرسایی حاکمیت حق و استقرار دولت الهی خواهد بود. به امید آن روز!

این یادداشت پیش از این در روزنامه شهرآرا، سه‌شنبه ۱۲ خرداد ۹۴ منتشر شده است.

مسئولیت جوانان ایرانی در قبال پیام رهبری به جوانان غربی

نامه رهبر معظم انقلاب اسلامی خطاب به جوانان اروپا و آمریکای شمالی، که رسانه های غربی از آن به عنوان نامه غیرمنتظره یاد کرده‌اند الگوی خوبی است از دیپلماسی عمومی؛ گفتگوی بدون واسطه با مخاطب عمومی فارغ از رسوم و عرف‌های واقعی یا خودساخته و دست و پاگیر دیپلماتیک. تبیین این الگو و بازفهم دیپلماسی عمومی در شرایط غلبه دیپلماسی لبخند که برخی مسئولان، هر هجمه سیاسی یا رسانه‌ای و روانی را تنها با لبخندهای بی‌نمک پاسخ می‌دهند، خود مجالی دیگر می‌طلبد.

اما این نامه به جز مخاطب اصلی از منظری متفاوت مخاطب دیگری هم دارد؛ این مخاطب کسی نیست جز جوانان مسلمان و انقلابی ایران. ما باید این سؤال جدی را از خود بپرسیم که چه وظیفه‌ای در قبال این نامه و محتوای آن داریم. آیا این نامه به صرف صدور از سوی رهبر انقلاب به مقصود خود رسیده است؟

آیت‌الله خامنه‌ای در نامه خود اشاره‌ای دارند به شکسته شدن مرزهای جغرافیایی به وسیله ابزارهای ارتباطی؛ به نظر می‌رسد همین اشاره وظیفه ما را هم مشخص می‌سازد. استفاده از ظرفیت انواع ابزارهای ارتباطی نوین به ویژه شبکه‌های مجازی که اتفاقاً اصلی‌ترین کاربران آن جوانان هستند، مهم‌ترین اولویتی است که باید برای آن برنامه‌ریزی و اقدام کرد. اکنون نیازمند اشخاص دغدغه‌مندی هستیم که نگاهشان به ابزارهای نوین ارتباطی فراتر از تفریح و گذران وقت و حضورشان در این شبکه‌های ارتباطی معطوف به برداشتن قدمی در مسیر صدور انقلاب و معرفی اسلام ناب باشد.

آشنایی و تسلط به زبان‌های خارجی، عضویت فعال در شبکه‌های مجازی و برقراری ارتباط هوشمندانه، تدریجی، برنامه‌ریزی‌شده و البته اعتمادآمیز با مخاطبان غیرایرانی مقدماتی است که تدارک آنها برای تحقق این رویکرد ضروری و فوری است.

مرحله بعدی پرداختن به موضوعاتی است که می‌تواند به آشنایی بی‌پیرایه مخاطب با اسلام منجر شود. از قبیل معرفی اسلام ناب و آموزه‌های مترقی آن که قطعاً مورد توجه بشر بحران‌زده امروز خواهد بود یا منافع مشترکی که جبهه استکباری و صهیونیسم با تروریست‌های به ظاهر مسلمان از اسلام‌هراسی می‌برند یا نشر واقعیات درباره برخی حقایق که از سوی کارتل‌های رسانه‌ای غربی سانسور می‌شود و یا سؤال از این حقیقت مهم که حتی اگر هولوکاست ـ با همه ابعاد ادعایی ـ حقیقت داشته باشد‏ چرا باید مسلمانان و فلسطینیان تاوان جنایات آلمان نازی را بدهند. حتی تصریح رهبر انقلاب نسبت به بی‌صداقتی و ناراستی سیاستمداران غربی نیز می‌تواند دستمایه خوبی برای گفتگو و تنویر افکار باشد.

در کنار آنچه گفته شد، حضور دانشجویان ایرانی مقیم خارج از کشور نیز ظرفیت دیگری برای پاک کردن غبار از چهره اسلام واقعی است. نکته‌ای که در پیام ایشان به نشست اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا نیز مشهود است. دانشجویان متدین ایرانی با هر گرایش سیاسی، می‌توانند ذهن جوانان دیگر کشورها را به حقایق پشت پرده اسلام‌هراسی متوجه سازند.

شرایط جدید عربستان بعد از مرگ ملک عبدالله، فرصت مناسبی است تا چهره‌ای متفاوت با آنچه تاکنون از اسلام به سبک بی‌غیرت سعودی و خشن طالبانی و داعشی ارائه شده است، عرضه شود. اکنون ما فرصت مناسب‌تری داریم برای معرفی اسلام ناب.

این یادداشت پیش از این در روزنامه شهرآرا، دوشنبه ۶ بهمن ۹۳ منتشر شده است.

این یادداشت در: ایرنا (خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران) به نقل از شهرآرا

نگاهی به هشدارهای رهبری درباره مفاسد اقتصادی

انتشار پاسخ گلایه‌آمیز رهبر معظم انقلاب به نامه معاون اول رئیس جمهور درباره «همایش ملّی ارتقای سلامت نظام اداری و مقابله با فساد» بازتاب ویژه‌ای در رسانه‌ها و افکار عمومی به دنبال داشت. اما این اولین بار نیست که رهبری چنین تذکر تندی را درباره مفاسد اقتصادی و اداری ناشی از ارتباطات ناسالم در دستگاه‌های دولتی مطرح می‌سازند.

آیت‌الله خامنه‌ای از همان آغازین روزهای قبول بار سنگین رهبری امت، بارها روحانیان و دولتیان را از دنیاطلبی، رفاه‌زدگی، اشرافی‌گری و تجمل‌گرایی پرهیز داده و نسبت به ترویج این فرهنگ در میان مردم ابراز نگرانی کرده‌اند. جدای از توصیه‌های معمول یکی از اولین هشدارهای جدی ایشان نسبت به این مفاسد، در بهمن ۱۳۶۸ و در آستانه سالروز پیروزی انقلاب خطاب به کارگزاران نظام است: «ما باید عفت داشته باشیم، عفیف باشیم و به لجن بودن طبیعت بشری خودمان واقف باشیم. برادران! این طبیعت خیلی خطرناک است. بشر این‏طوری است، بشر لغزش دارد. برای این که آدم خودش را از لغزش نگهدارد، راه این است که لب پرتگاه نرود. …به لغزشگاههای مالی و قدرتی و دیگر لغزشگاههای گوناگون نزدیک نشوید.»

تعداد این نصیحت‌ها و هشدارها نه تنها به مرور افزایش می‌یابد بلکه از لحاظ لحن و کیفیت نیز متمایزتر می‌شود. در این راستا ایشان بارها زندگی پیامبر و امیرالمؤمنین در دوره حاکمیت بر جامعه اسلامی را به عنوان الگوی متعالی زندگی دولتمردان برمی‌شمرند. این هشدارهای مستمر گویای این واقعیت است که رهبری در فضای اجتماع مابازای عینی برای این مسائل دیده و نسبت به موضوع رواج اشرافی‌گری و دنیاطلبی و به دنبال آن مفاسد اقتصادی احساس خطر جدی می‌کرده‌اند. از همین رو در هر فرصتی خطاب به عموم مردم و البته به صورت ویژه روحانیان و دولتمردان، نسبت به سقوط در این ورطه‌ها تذکرات بعضاً تندی را مطرح می‌سازند.

21026gyo853bbqzffz2ایشان در ۲۳ مرداد سال ۱۳۷۰ و در جمع مسئولان و کارگزاران نظام طی سخنانی مفصل و صریح که گویای ناراحتی شدید ایشان از بی‌توجهی به تذکرات قبلی است، ضمن یادآوری ماجرای جنگ احد و تخطی جمعی از مسلمانان از فرمان پیامبر به‌خاطر طمع به غنایم جنگی و تطبیق آن با شرایط روز، می‌فرمایند: «نمی‏‌شود ما در زندگی مادّی مثل حیوان بچریم و بغلتیم و بخواهیم مردم به ما به شکل یک اسوه نگاه کنند.» و ادامه می‌دهند: «گاهی از جاهایی گزارشهای نومیدکننده‏‌یی می‏‌رسد و در برخی موارد انسان واقعاً عرق شرم بر پیشانیش می‏‌نشیند؛ رعایت کنید!» ایشان در این سخنرانی ضمن ذکر مصادیق متعدد از عملکرد برخی مسئولان و حتی روحانیان و انتقاد از آنها، غفلت از تقوا و سلامت مسئولان را زمینه‌ساز ضایعه و روسیاهی توصیف می‌کنند.

سخنان رهبری در تابستان ۱۳۷۱ و در جمع بسیجیان در تبیین علل واقعه عاشورا و نقش آلودگی مردم به دنیا و لزوم عبرت‌گیری از آن نیز یکی دیگر از هشدارهای جدی ایشان در این رابطه به حساب می‌آید. در این سخنان ایشان از اینکه برخی به اسم سازندگی خود را غرق در پول و دنیا کرده‌اند انتقاد می‌کنند.

این سخنان بی‌پرده و تند، پایان توبیخات مکرّر صریح و ضمنی ایشان نیست. طی سال‌های بعد، علی‌رغم بی‌اعتنایی اغلب صاحبان مناصب تصمیم و اجرا و نظارت، هشدارهای ایشان ادامه دارد. آیت‌الله خامنه‌ای در خرداد ۱۳۷۵ طی سخنانی از نقش خواص دل‌سپرده به دنیا در انحراف جامعه اسلامی و زمینه‌سازی حادثه کربلا سخن می‌گویند و تیرماه ۱۳۷۶ در یک سخنرانی نسبت به طلوع طبقه مرفّه بی‌درد جدید از درون نظام اسلامی از طریق انتصابها و زرنگیها و مشرف بودن بر مراکز ثروت، اعلام خطر می‌کنند.

این هشدارهای صریح را می‌توان دور جدیدی از گفتمان‌سازی رهبر انقلاب در این خصوص دانست که به تدریج منجر به ایجاد جریان جدی میان طبقات مختلف جامعه به ویژه دانشجویان و نخبگان در مبارزه با فساد و تبعیض شد. رهبر انقلاب در فرمان معروف هشت ماده‌ای در اردیبهشت ۱۳۸۰ هرگونه تسامح در مبارزه با فساد را همدستی با مفسدان تلقی می‌کنند و ضمن ردّ هر تبعیضی به بهانه انتساب به رهبری و دیگر مسئولان، پاک بودن دستی را که بناست با ناپاکی مبارزه کند الزامی می‌دانند.

اینها آن بخشی از سخنان رهبری است که در سخنرانی‌های عمومی مطرح شده است؛ پس دور از ذهن نیست که تذکرات و گلایه‌های ایشان در گفتگوهای خصوصی با مسئولان به مراتب صریح‌تر و تندتر بوده باشد.

این دست سخنان و هشدارها طی این سالیان با ادبیات و لحن‌های مختلف همواره از سوی رهبر انقلاب مطرح شده است. مرقومه توبیخ‌آمیز رهبری در پاسخ نامه معاون اول رئیس جمهور نیز اولین گلایه ایشان از تعلل قوای سه‌گانه در برخورد با فساد و مفسدان دانه‌درشت نبوده است و احتمالاً آخرین بار هم نخواهد بود.

آنچه حائز اهمیت است اینکه به تدریج سمت و سوی سخنان و مخاطب آن تغییر کرده است. رهبری به مرور عموم مردم و در مرحله بعد جوانان و جریان‌های دانشجویی را مخاطب خود قرار می‌دهند و ضمن ارائه تصویر و الگوی شایسته کارگزار در نظام اسلامی به ویژه در حوزه مسائل اقتصادی و سلامت مالی و اداری، ایفای نقش عموم مردم و به ویژه نخبگان و فعالان جامعه در این خصوص را مطالبه می‌کنند. نقشی که مروری بر سخنان رهبر انقلاب درباره این موضوع، حکایت از جایگاه ویژه آن در نگاه راهبردی ایشان دارد.

این یادداشت پیش از این در روزنامه شهرآرا، چهارشنبه ۱۹ آذر ۹۳ منتشر شده است.

این یادداشت در: پایگاه قاصدنیوز

نقدی بر طرح انتخاب شهرداران با رأی مستقیم مردم

وقتی در نیمه دوم دهه هفتاد، موضوع تأسیس شوراهای شهر و روستا مطرح شد، یکی از استدلال‌های منطقی برای این موضوع، مشارکت‌دهی مردم در مدیریت شهرها و روستاها و افزایش نظارت آنان بر مدیران اجرایی بود. شهرداران تا آن زمان منصوب دولت بودند، اما باید بدون چشمداشت به بودجه دولتی و به صورت خودگردان شهر را اداره می‌کردند. با تأسیس نهاد شورای اسلامی شهر، انتخاب، نظارت بر عملکرد و عزل شهرداران در حوزه اختیارات شوراها قرار گرفت. اما حالا زمزمه‌هایی برخاسته است مبنی بر انتخاب شهرداران با رأی مستقیم مردم در شهرهای بالای دویست‌هزار نفر جمعیت. موافقان این طرح دلایل مختلفی را برای این پیشنهاد مطرح می‌سازند که مهم‌ترینش دخالت شوراها در امور اجرایی، اختلافات میان شوراها و شهرداران، نبود امنیت شغلی برای شهردار و مواردی از این دست است.

اما به نظر می‌رسد انتخاب شهرداران با رأی مستقیم مردم، نه تنها در رفع مشکلات تأثیر چندانی ندارد، بلکه معضلات جدید و جدی‌تری را نیز به دنبال خواهد داشت که به برخی از آنها اشاره خواهد شد.

الف‌ـ همواره یکی از آسیب‌های مدیریت شهری، آلوده شدن به کشمکش‌های سیاسی بوده است. انتخاب شهردار در یک انتخابات عمومی، فضای مدیریت شهری را سیاسی‌تر از آنچه هست خواهد کرد.

نکته قابل تأمل آنجاست که به دلیل نبود زمینه و فرصت کافی در ایام محدود انتخابات برای شناخت مناسب مردم نسبت به کاندیداهای مدیریت شهر، فرصت عرض اندام برای جریانات سیاسی، باندهای قدرت و ثروت و یا غلبه تبلیغات سطحی و گسترده بر تعهد و تخصص، بسیار فراهم است. به ویژه آنکه طبق قانون فعلی، انتخابات مدیریت شهری همزمان و تحت تأثیر انتخابات ریاست جمهوری برگزار می‌شود و بی‌شک شرایط ملتهب و غلبه رنگ سیاسی بر انتخابات، زمینه شناخت اصلح را برای مردم به شدت کاهش خواهد داد.

ب‌ـ انتخاب شهردار با رأی مستقیم مردم نه تنها اختلافات را کمتر نمی‌کند بلکه از آنجایی که شهردار خاستگاهش را شورا نمی‌داند، زمینه پاسخگویی و تعامل کمتر خواهد شد و در نتیجه اختلافات و سوءتفاهمات بیشتر و عمیق‌تر.

هنوز پاک نشده از ذهن بسیاری از ما خاطره شهردارانی که منتخب شوراها بودند اما گاه از نظارت شورا می‌گریختند و یا حتی مصوبات آن را نادیده می‌انگاشتند. حال تصور کنید که شهردار خود را منتخب شورا نبیند!

ج‌ـ به دلیل گستردگی نهادهای دولتی و عمومی هرچه سطوح مدیریتی از سطح کشوری پایین می‌آید نظارت به مراتب سخت‌تر و متأسفانه کمرنگ‌تر می‌شود. از سوی دیگر شهرداری‌ها ضمن آنکه مورد رجوع بسیار زیاد مردم هستند، به دلایل مختلف زمینه مناسبی برای تخلفات و مفاسد را در خود دارند. این شوراها می‌توانند با توجه به عقبه مردمی نظارت خوبی بر شهرداری داشته باشند.

نمی‌توان هم داعیه افزایش و استمرار مشارکت مردمی را داشت و هم قدرت و اختیارات شوراها به عنوان نماینده مردم را روز به روز تضعیف کرد. انتخاب مستقیم شهردار با رأی مردم، مشارکت آنان را هر چند گسترده، به یک روز انتخابات محدود خواهد ساخت، اما یک شورای مقتدر تضمین‌کننده مشارکت و نظارت مستمر مردم بر مدیریت شهری است. شوراها تجربه‌ای است نوپا که هنوز بیست سال از تأسیسش نگذشته است و راه زیادی دارد تا بتواند به جایگاه واقعی خود در مدیریت واحد و هماهنگ شهری برسد. تحدید اختیارات شوراها نه تنها به مردمی شدن مدیریت شهری کمکی نمی‌رساند، بلکه نقض غرض اولیه است.

دـ گرچه تجربه شوراها خالی از نقص و روزهای تلخ نبوده است اما، از همان دوره اول، مشارکت نمایندگان مردم در تصمیم‌گیری، در اغلب شهرها تحولات مثبتی را نسبت به دوره پیش از آن یعنی دوره شهرداران منصوب دولت در پی داشت. اکنون توجیهی برای کمرنگ کردن حضور و نقش شوراها وجود ندارد. بهتر آنکه برخی به خاطر دستمالی قیصریه را به آتش نکشند.

اما در پایان دو نکته پیشنهادگونه؛ نخست آنکه راه حل بسیاری از معضلات موجود در مدیریت شهری، کاهش اختیارات شوراها و تبدیل آنها به شیر بی‌یال و دم و اِشکم نیست، بلکه اصلاح ساختارها و قوانین می‌تواند این مشکلات را مرتفع سازد. به طور مثال شفافیت بیشتر در فعالیت شوراها از قبیل الزام به علنی بودن جلسات رسمی و یا شغل محسوب شدن عضویت شورا در شهرهای پرجمعیت و ممنوعیت اشتغال در تمام نهادهای دولتی، عمومی و خصوصی می‌تواند ضمن ارتقاء زمینه نظارت مردم و رسانه‌های کشوری و محلی، از برخی حواشی و ابهامات تا حدود زیادی جلوگیری کند.

و دیگر اینکه تنها در یک صورت می‌توان دغدغه مخالفان انتخاب شهرداران با رأی مستقیم مردم را کاهش داد و آن اینکه همزمان با این اتفاق، با تدابیری از تضعیف قدرت نظارتی شورا پیشگیری شود. به طور مثال الزام شهردار به اخذ رأی اعتماد برای معاونان و مدیران سازمان‌ها از شورا و تقویت ابزارهای نظارتی شورا می‌تواند بخشی از دغدغه‌ها را کاهش دهد.

این یادداشت پیش از این با اصلاحاتی در روزنامه شهرآرا، دوشنبه ۲۸ مهر ۹۳ با عنوان «تعهد و تخصص را فدای سیاست نکنیم» منتشر شده است.

این یادداشت در: ایرنا (خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران) به نقل از شهرآرا