از الف تا چ درباره فیلم حاتمیکیا
یادداشت زیر را همان ایام اکران «چ» در سینماها نوشته بودم؛ اما به دلایلی توفیق انتشارش دست نداد. حالا هفته دفاع مقدس، عرضه این فیلم به شبکه خانگی و البته صحبتهای اخیر حاتمیکیا در برنامه هفت و اختتامیه جشنواره مقاومت، همه و همه بهانههای خوبی است برای توجیه تنبلی حقیر و انتشار دیرهنگام آن. این یادداشت یکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۳ در روزنامه شهرآرا منتشر شده است.
الف ـ فیلم «چ» بازگشت قدرتمندانه ابراهیم حاتمیکیا به اوج است. به دلایل این اوجِ دوباره، خواهم پرداخت، اما آنچه باید گفت اینکه «چ» فیلمی ارزشمند است. حاتمیکیا در این فیلم تمام تلاشش را کرده تا نه کم بگذارد و نه زیادهروی کند. تک و توک شوخیهای فیلم به فضای احساسی و عاطفی آن لطمه نزده است. حاتمیکیا از صحنههای اکشن و حتی کم و بیش دلهرهآور و دلخراش به قدر کفایت و بدون آنکه به لطافت فیلم و چمرانش خدشهای وارد کند، بهره برده است. فیلم تاریخ هم میگوید، بدون آنکه شبیه کلاس تاریخ شود و یا خطابه بخواند. موسیقی در خدمت فیلم درآمده است و جلوههای ویژه گرچه گاهی سهمگین، اما در خدمت باورپذیری فیلم است. فیلم دیالوگهای زیبا و ماندگاری دارد که البته تصنعی نیست. اجزای «چ» به اندازه و در جای مناسب چیده شده است. بازیها نیز کمنقص و دلنشین است. یک سینمای با استاندارد مطلوب حرفهای!
ب ـ جلوههای ویژه «چ» از قوت خوبی برخوردار است و بجا و هنرمندانه استفاده شده است. به ویژه صحنه سقوط هلیکوپتر آنقدر باورپذیر است که نفَس در سینه حبس میشود؛ حادثهای که شهید چمران نیز در بیان خاطراتش از وقایع پاوه، بر آن تأکید خاصی دارد. سکانسهای نظامی و جنگ خیابانی نیز به فهم عینی مخاطب از وقایع و سطح درگیریهای داخلی پس از پیروزی انقلاب کمک شایانی میکند. جلوههای ویژه و یا صحنههای جنگی و اکشن در خدمت روایت داستانی فیلم به کار گرفته شده است.
پ ـ به عکس سریالهای زندگینامهای و شخصیتمحور موفق ایرانی همچون امام علی، امیرکبیر، کوچک جنگلی، مختارنامه، شوق پرواز، نردبام آسمان و چندین عنوان دیگر، در سینما دستمان از آثار قوی و مقبول این گونه، تقریباً خالی است. داستان «چ» تنها روایتگر دو روز از زندگی چمران حول محور حوادث پاوه است؛ خود حاتمیکیا نیز مدعی نیست که این اثر تمام ابعاد وجودی چمران را به تصویر میکشد. با این حال به نظر میرسد فیلم به فراخور ایجازش، توانسته اشارههایی به برخی از وجوه شخصیتی چمران داشته باشد. «چ» ضمن وفادار ماندن به بیان تصویر، عرفان، مظلومیت، قاطعیت، لطافت، قدرت مدیریت، شجاعت، صبر و استقامت چمران را هر چند گذرا مرور میکند. به هر حال «چ» بنا نیست بیش از یک حرف از شخصیت چمران را تصویر کند. با این همه دو چیز کار ابراهیم حاتمیکیا را برای باورپذیر نمودن چمرانش سخت کرده است. یک اینکه بسیاری از بینندگان، پیش از این، صدا و تصاویر به جا مانده از آن شهید را شنیده و دیدهاند و طبیعی است که ناخودآگاه چمران «چ» را با چمران واقعی مقایسه کنند. نکته دیگر آنکه فریبرز عربنیا نیز در ذهن اغلب مخاطبان مساوی با مختار است و طبعاً این احتمال وجود دارد که تصویر و به ویژه صدای او در ذهن بیننده، به جای چمران، مختار را تداعی کند.
ت ـ یکی از نکات قابل تأمل «چ» از حیث محتوا مرور گذرا بر ماجرای دل کندن چمران از زن و فرزند و زندگی در آمریکا و وقف کردن خود برای مبارزه و نجات شیعیان لبنان است. همان دل کندنی که چه بسا دلیل جاودانه شدن چمران شد.
ث ـ هنوز خیلیها معتقدند برخی فیلمهای حاتمیکیا از جمله «دعوت» و «گزارش یک جشن» متعلق به سینمای اصیل او نیست. این اعتقاد تنها در بین یک طیف خاص اعتقادی و سیاسی طرفدار ندارد، بلکه منتقدان منتسب به جریانهای روشنفکری نیز تمایل چندانی برای دفاع از این فیلمها ندارند. با این همه حاتمیکیا مصرّانه از این فیلمها دفاع میکند. به هر حال آقا ابراهیم حق دارد این فیلمها را نیز فرزندان خویش بداند. هر چه باشد اینها هم محصول تحوّلات فکری و تجربی و نمایانگر مقطعی از تقابلات درونی اوست. اما این حق برای دیگران هم وجود دارد که فهم حاتمیکیا از برخی مسائل خاص اجتماعی را دچار تعارضاتی با اعتقادات و خاستگاه اصلی او ببینند و همین تعارضات را پدیدآورنده نوعی دوگانگی و سرگردانی در آثار او ارزیابی کنند. شاید از همین روست که برخی کارهای به ظاهر اجتماعیترش چنان که باید و شاید مخاطب را جذب نمیکند و ماندگار نمیشود. نمیتوان مطمئن بود که حاتمیکیا مشابه دعوت یا گزارش را نخواهد ساخت، اما آنچه مسلّم است اینکه ابراهیم حاتمیکیا تاکنون برای جشنواره ـ به ویژه از نوع خارجیاش ـ فیلم نساخته است.
ج ـ یکی از ویژگیهای «چ» که جزء مهمترین عوامل توفیق آن به حساب میآید، وجود مؤلفههای اختصاصی سینمای حاتمیکیا در آن است. از جمله تقابلاتی از جنس آنچه در اغلب فیلمهای حاتمیکیا و البته پررنگترش را در «آژانس شیشهای» دیدهایم. در آژانس «حاج کاظم» با جماعتی روبروست که جز یکی دو نفر بقیه او را در جبهه مقابل خود میبینند و خود را از او طلبکار میدانند، اما اینجا «چمران» در مقابل کسانی است که گرچه با او در یک جبههاند و به حسب ظاهر باید حرف او را بفهمند، اما به دلیل پیچیدگی شرایط و مسئولیت سهمگینی که بر دوش چمران است، درک شرایط و تصمیمات او را تاب نمیآورند و حتی او را بیشتر چمران بازرگان تلقی میکنند تا چمران خمینی. از همین روست که کنایهها و زخم زبانهای آژانس اینجا بیشتر شکل گلایه و شکایت به خود میگیرد. اوج این تقابل ضجّههای مادری است که چمران را مسبّب مرگ فرزند مجروحش میداند و چمرانی که گرچه مطابق وظیفهاش عمل نموده است، اما مظلومانه از پاسخ به مادر داغدار باز میماند.
چ ـ شهید آوینی در یکی از نقدهای سینماییاش از مناظره همیشگی «عقل و عشق» در درون حاتمیکیا و نمود آن در فیلمهایش سخن میگوید و آثار او را حاصل تحوّلات درونی او میداند. در فیلم «چ» نیز این مواجهه به روشنی مشهود است. سکانسهای مجادله میان تیمسار فلاحی و اصغر وصالی جدیترین بروز این مواجهه است و البته سکانس مرافعه میان اعضای کرد و غیر کرد گروه دستمالسرخها؛ هر دو طرف این مواجهه نیز مبانی مشترکی از قبیل تعهد و اعتقاد به انقلاب اسلامی و حفظ خاک میهن دارند. نکته قابل توجه این است که حاتمیکیا داوری در این مواجهه و مناظره را به عاقلی عاشقمسلک و عارف به نام «چمران» میسپرد.