فرصتی دست داد و تعدادی از فیلمهای جشنواره فجر را در مشهد دیدم. یادداشت زیر درباره دو تا از فیلمهاست.
نگاهی به فیلم برلین ۷-
اولین فیلم رامتین لوافی اثر خوبی از کار درآمده است. فیلم ماجرای مهاجرت مردی عراقی و دو فرزندش به آلمان در پی حمله آمریکا و انگلیس به کشورشان است. مادر خانواده همان اوایل جنگ کشته شده است و بقیه افراد خانواده نیز هر یک درگیر مشکلاتی متأثر از جنگ شدهاند.
فیلمنامه گرچه آرام به پیش میرود اما خوب و بدون زوائد است. خلاصه آنکه بر خلاف بسیاری فیلمها بیخودی به درازا نکشیده است. داستان ساده و فاقد پیچیدگی جدی است، اما با این همه خستهکننده نیست. یک درام خانوادگی با موضوع مهاجرت، از نوع بینالمللی و دارای مضامین ضد استکباری که البته به ورطه شعار و سفارشیسازی نیفتاده است.
فیلم به خوبی توانسته در بستر داستان کلی، برخی فجایع حمله آمریکا به عراق را طرح نماید و متذکر شود که چگونه ظالم به جای مظلوم نشسته و مدعی شده است. و البته اینکه امنیت عجب گوهر گرانبهایی است.
با این همه نکته قابل تأملی در پایان این فیلم غمبار وجود دارد، جایی که پسرک بیمار زبان میگشاید و به عنوان امیدبخشترین نقطه فیلم پایان نسبتاً خوشی را برای داستان رقم میزند. پسرک که بر اثر تبعات جنگ دچار بحران روحی شده و سخن نمیگوید، حالا پس از مدتها و در پی اقدامات درمانی در آلمان، با دیدن برف از سر شوق و به زبان آلمانی میگوید: «برف، برف». این نکته در کنار ارائه تصویر بسیار خوب و دوستداشتنی از آلمان و به نوعی ترجیح برلین با دمای منفی ۷ درجه به وطن (عراق)، به شدت ابهامبرانگیز است.
***
نگاهی به فیلم استرداد
استرداد با سرمایهگذاری مستقیم بنیاد سینمایی فارابی تولید شده و ماجرای پرداخت غرامت شوروی به ایران به علت خسارات ناشی از جنگ جهانی دوم را روایت میکند.
این فیلم به عنوان یکی از پروژههای فاخر سینمایی مطرح است. بازیگران و بازیهای در کل خوب، فیلمبرداری جذاب (به ویژه در مسکو، آنقدر که هوس میکنید سفری به آنجا داشته باشید)، طراحی صحنه و لباس بسیار مناسب و دیگر عوامل هیچ کدام نتوانسته جای خالی یک فیلمنامه جذاب و پر افت و خیز متناسب با موضوع اصلی را پر کند. داستان جذابیت دارد، اما نه آنقدر که عنوان پرطمطراق پروژه فاخر بر آن صدق کند. داستان به ویژه از جنبه حادثهای و تم پلیسیاش دچار ضعف است، در حالی که این محور اصلی فیلم به حساب میآید. به هر حال این اثر از بسیاری فیلم و سریالهای مشابه تاریخی بهتر، قویتر و جذابتر است و به جای یک کلاس تاریخ خشک و رسمی در بستری از ملودرام وقایع تاریخی را مرور نموده. اما باید پذیرفت که این یک اثر ماندگار نیست.
اقبال کم مخاطب به سینما حتی در پروژههای پرخرج، ثابت میکند آنچه تماشاگر را به سینما میکشاند، پول و امکانات و زرق و برق نیست، بلکه همه اینها ابزاری برای جلوه بهتر داستان قوی و عوامل انسانی هنرمند و تواناست.
معلوم نیست تعریف مدیران دولتی از اثر فاخر چیست. آیا همین که یک فیلم داستانی تاریخی داشته باشد و به دلیل لوکیشنها، لباسها و تجهیزات قدیمی و یا تولید بخشی از آن در خارج از کشور پرهزینه تمام شود، مصداق فیلم فاخر به شمار میرود؟ و یا اینکه فیلمی فاخر است که علاوه بر غنای محتوایی، ماندگار باشد و بتوان تا سالها از آن به عنوان نمونهای موفق در جذب مخاطب یاد کرد؟ شاید بهتر باشد، مدیران دولتی به جای اصطلاح فاخر برای چنین فیلمهایی از عبارت گرانقیمت یا مجلّل استفاده کنند.