ماجرا از مصاحبهای شروع شد با دختر بازیگر ناشناختهای به نام سحر ریحانی؛ درباره تولید مستند زلال بیانتها به سفارش آستان قدس رضوی. گرچه این مصاحبه در میانه شبهای قدر منتشر شد، اما این گاف رسانهای آنقدر بزرگ بود که ذهنهای زیادی را متوجه خود سازد. به فاصله کمی مواضع مختلفی در برابر محتوای این مصاحبه مطرح شد. از مستندسازان و فیلمسازان گرفته تا فعالان فرهنگی و شخصیتهای سیاسی. قضیه وقتی جالبتر شد که بازیگر مذکور دو روز بعد تنها مبلغ ذکر شده در مصاحبه را تکذیب و بخش دیگری را توجیه نمود و عملاً بر دیگر بخشهای آن صحه گذاشت. سایت رسانه قانون، همان سایتی که مصاحبه را تهیه و منتشر نموده بود در توضیحی ضمن رد تکذیبیه سحر ریحانی و تهدید به انتشار فایل صوتی مصاحبه، از تماس و درخواست چندباره نامبرده مبنی بر حذف مصاحبه از خروجی سایت خبر داد.
محتوای این مصاحبه، داغ دل خیلیها را تازه کرد. چه آنهایی که تا به حال برای موارد مشابه سر و کارشان با آستان قدس افتاده بود و چه آنها که دغدغه مسائل مالی و مصرف بیتالمال به ویژه در آستان قدس را داشتند. انتقاد برخی بیشتر به نحوه واسپاری یک پروژه هنری به بازیگری فاقد تجربه و تخصص بود و توجه عدهای معطوف به هزینه گزاف اعلام شده در مصاحبه. اشخاص زیادی مصاحبه کردند و برخی نیز در اینباره مطالبی نوشتند.
حقیقت آن است که موضوع مبلغ پروژه به ویژه پس از تکذیب رقم اعلام شده اولیه (یک و نیم میلیارد تومان)، چندان قابل ارزیابی نیست. چه بسا اثری به علت حجم کمّی و سطح کیفی، چنین هزینهای را بطلبد. چنین ارقامی در برابر گردش مالی آستان قدس در حوزههای مختلف شاید اصلاً به حساب نیاید. اما آنچه بیتردید محل ابهام و پرسشهای فراوان است، فرآیند واسپاری و سیری است که به این امر ختم شده است. سحر ریحانی ادعاهای عجیب و سؤال برانگیزی را در خصوص نحوه آغاز همکاری با آستان قدس مطرح میکند. یکی از نکات جدی مطرحشده از سوی بسیاری دستاندرکاران و مطلعان، نحوه همکاری آستان قدس با این بازیگر بوده است. اندکی مقایسه در مورد میزان همکاری وسیع و بینظیر با وی و در برابر آن سختگیریها و بعضاً کارشکنیهای صورت گرفته در کار عوامل صدا و سیما و یا کارگردانان بعضاً بزرگ سینمای داستانی و مستند، گویای تعارضی جدی و مبهم است. واقعاً چه اتفاقی باعث شده است، دختر بازیگری که هم اهدای مدالش به موزه آستان قدس تکذیب شد و هم اساساً المپیادی بودنش مورد تردید جدی قرار گرفت و از طرفی به اعتراف خودش نه تخصص و تجربهای در فیلمسازی دارد و نه اینکه مذهبی است، اینچنین مورد حمایت مصطفی واعظ طبسی، فرزند تولیت آستان قدس، قرار گیرد؟
ده روز پس از انتشار مصاحبه نامه جمعی از فعالان عرصه فرهنگ، هنر و رسانه منتشر شد که طی آن سؤالاتی از شخص تولیت آستان قدس درباره این پروژه مطرح شده بود. این نامه در چندین خبرگزاری و پایگاه اینترنتی منتشر شد و مورد اقبال بسیاری افراد دیگر نیز قرار گرفت. شاید این نامه را بتوان جدیترین واکنش به این ماجرا دانست. بسیاری از مستندسازان، فعالان رسانهای و شخصیتهای اجتماعی شناخته شده در مشهد و کشور این نامه را امضا کردند. حدود یک هفته پس از انتشار نامه، خبری غیررسمی منتشر شد مبنی بر الزام برخی سایتها از سوی مراجع قانونی برای حذف نامه از خروجیها؛ که البته گویا این خبر صحت داشت، چرا که برخی سایتها از جمله رجا، عصر ایران و صراط آن را حذف نمودند.
علیرغم همه سؤالات مطرحشده از سوی هنرمندان، مستندسازان و رسانهها، آستان قدس تا کنون پاسخ شفاف و روشنی به این ابهامات و سؤالات نداده است.
برخی از شخصیتها از جمله آقایان سلیمی نمین و محمدحسین نیرومند، نسبت به مطرح شدن این حجم انتقادات به ماجرای سحر ریحانی گله کردند و یکی درباره آستان قدس و دیگری درخصوص مصادیق هنری موجود، موضوعات و موارد دیگری را در اولویت دانستند.
قطعاً ماجرای تعامل سحر ریحانی و آستان قدس صرفاً یکی از دهها و شاید صدها انتقادی است که میتوان درباره آستان قدس طرح نمود. اما نکته آن است که این مصداق خاص، توانست نوعی همصدایی و اتفاق نظر بیسابقه را در میان طیفهای مختلف منتقد به آستان قدس برانگیزد. کمتر اتفاق افتاده بود که سلایق مختلف اینچنین بر سر یک موضوع خاص نسبت به آستان قدس موضع و نظری مشابه داشته باشند.
این ماجرا تنها یک فرصت بود (و البته هنوز هم هست) تا از طریق آن بتوان نقد و بررسی فرآیندهای مدیریتی، فرهنگی، اقتصادی و حتی سیاسی موجود در این مجموعه بزرگ (و شبه دولت)* را آغاز نمود. عملکرد مدیران آستان قدس رضوی در حوزههای مختلفی از قبیل نحوه اداره موقوفات، شرکتها و کارخانههای تابعه، مسائل سیاسی و فرهنگی و دیگر موضوعات همواره مورد ابهام و سؤال بوده است. عملکردی که مدیران آستان همواره تحت پوشش جایگاه رفیع معنوی و قداست ملکوتی این آستان مقدس، از پاسخگویی درباره آن شانه خالی کردهاند. این گاف رسانهای شرایطی را فراهم کرد تا زمینه و فرصت ویژهای برای پرسشگری و پاسخخواهی از مدیران آستان قدس رضوی از جمله شخص تولیت محترم به وجود آید. این مصداق مشخص دوباره این سؤال جدی را مطرح ساخت که نقش، جایگاه و حدود اختیارات برخی آقازادهها چیست و چگونه میشود فرزند آقای طبسی به صرف اینکه مسئول دفتر ایشان است، تمام فرآیندهای موجود در آستان قدس را نادیده بگیرد و بر اساس نظر شخصی چنین پروژهای را واگذار نماید.
در آستانه دهه کرامت هستیم. به نظر میرسد بهتر است این بار رسانهها به جای آنکه صرفاً شنونده گزارشهای مدیران آستان قدس درباره این دهه باشند، کمی هم ابهامات و سؤالات موجود درباره عملکرد این مدیران را طرح نمایند.
*اشتباه تایپی نیست. منظور نویسنده دقیقاً «شبه دولت» است. خراسانیها میدانند که قدرت سازمان آستان قدس رضوی، کم از یک دولت ندارد.