پیشنوشت:
۱ـ نوشته زیر را از ابتدا برای انتشار در شبکه مجازی گوگل پلاس نوشتم و مدتها پیش در همان فضا هم منتشر نمودهام. اما شبکههای مجازی اساساً با حافظه تاریخی میانه خوبی ندارند. روی همین حساب با مدتها تأخیر این چند خط را میگذارم روی وبلاگ.
۲ـ متن زیر نه در باب خطرات تحدید نسل برای آینده کشور است و نه در پی بررسی موضوع افزایش جمعیت. پیشفرض این یادداشت پذیرش نظر رهبری به عنوان تعیینکننده خط مشی کلان نظام است. مخاطب این نوشته کسانی هستند که مدعی تبعیت از ولی فقیه و رهبر انقلاب به عنوان فصلالخطاب هستند. طبعاً هرگونه نقد و نظری فارغ از این پیشفرض و گفتمان، خارج از حوصله این بحث و بینتیجه خواهد بود. اختلاف مبانی و بحث ما با بزرگوارانی که این پیشفرض را قبول ندارند در این چند خط نمیگنجد.
***
معمولاً واکنش ما جماعت مدعی ولایتپذیری در مقابل رهنمودها و سخنان مختلف رهبری، با کمی تغییر جزئی، شبیه هم است.
آقا از جنگ نرم و افسران جوان آن سخن میگوید؛ همه ما میشویم افسر. بحث مهندسی فرهنگی پیش میآید همه میخواهیم فرهنگ را مهندسی کنیم. همه عماریم و گاهی در راه روشنگری از بیانصافی هم ابایی نداریم. موج بیداری اسلامی بر میخیزد؛ همه میشویم تحلیلگر و….
البته بماند که گاهی چیزهایی برایمان بیش از حد مهم میشود که اصولاً در اولویتهای مدنظر رهبری نیست.
در اینکه گوش ما باید به رهبری باشد و اولویتهای ایشان را به عنوان فرمانده جنگ فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مدنظر قرار دهیم بحثی نیست. اما اگر نگاهی به عملکرد خودمان بکنیم، نکات مبهمی وجود دارد.
سال گذشته در ۱۶ مرداد آقا انتقادی داشتند به کنترل جمعیت و امسال در ۳ مرداد به صورت مفصلتر به این موضوع پرداختند. این موضوع علیرغم آنکه بسیار استراتژیک و برای کشور مهم است، بازخورد آنچنان جدی در بین فعالان حزباللهی در فضای مجازی نداشته است.
سؤال این است که چرا ما در این مورد به تحلیل و تجلیل بیانات ایشان نمیپردازیم.
یک دلیل اینکه به نظر میرسد ما تا جایی حاضریم اولویتهای رهبری را پی بگیریم که پرستیژ روشنفکریمان مخدوش نشود. در فضای مجازی ما برای خودمان پز و کلاسی ترتیب دادهایم که پرداختن به برخی موضوعات در آن نمیگنجد.
از طرف دیگر و شاید مهمتر اینکه این مورد با اینکه یک موضوع کلان و استراتژیک است، از طرفی برای تمام خانوادهها میتواند عملیاتی باشد. چرا بسیاری از دوستان متأهل ما از زیر بار فرزنددار شدن و یا تعدد فرزند فرار میکنند؟ چرا تکفرزندی حتی در بین طیف مدعی مذهبی اینقدر رایج شده است؟ برخی از زنان مذهبی ما به خاطر آنکه تحصیلات عالیهشان و حضورشان در فعالیتهای فرهنگی و اعتقادی و عرفانی و … تحت تأثیر واقع نشود از ایفای نقش بیبدیل مادری میگریزند. بسیاری زنان ما ترجیح میدهند نمونه یک زن روشنفکر مذهبی باشند تا یک مادر نمونه و انسانساز. بسیاری مردان مذهبی ما با احتمال اینکه ممکن است در ادامه تحصیل دچار سختی شوند و یا از ترس مسائل مالی و معیشتی، از فرزند دوری میجویند و ترجیح میدهند افسرانی باکلاس و مهندسانی شیک در فضای فرهنگ باشند تا پدرانی که نسلی توانمند و مبارز را تربیت خواهد کرد.
ما هنوز نفهمیدهایم که با روشنفکربازی نمیشود انقلابی بود.