پرش به محتوا

بایگانی

برچسب: پروژه‌های شهری

مروری بر بازی رسانه‌ای و روانی درباره المانهای نوروزی مشهد

شهر موجود پیچیده‌ای است. از طراحی شهری و معماری گرفته تا مسائل فنی و عمرانی، از هنر تا محیط زیست، از ترافیک تا فرهنگ، از تفریح تا نظم همه و همه باید به جای خود باشد تا شهری مطلوب شکل بگیرد. شهر همان‌قدر که به حمل و نقل عمومی ارزان و آسان و امن نیاز دارد، به فضای سبز محتاج است. نمی‌توان به بهانه ترمیم آسفالت و یا خیابان‌کشی از فعالیتهای فرهنگی چشم پوشید. نظافت همان‌قدر حائز اهمیت است که امنیت.

چند سالی هست که المانهای نوروزی دست‌کم در یک ماهه ابتدایی سال به کانون توجهات مبدل می‌شود. درباره جوانب هنری، فنی، اجرایی و توزیعی المانها در نوروز امسال نکات زیادی می‌توان مطرح ساخت؛ اما این نوشتار به دنبال طرح مسئله‌ای دیگر است.

به نظر می‌رسد طی سالیان اخیر برخی مدیران، به فهمی از توسعه شهری رسیدند که چندان با حقیقت این مفهوم همخوانی نداشت. در این برداشت کاریکاتوری، برای نشان دادن توسعه‌یافتگی مشهد، اولویت به اقداماتی داده می‌شود که بتواند جلوه‌گری نماید و چشم‌پرکن باشد.

چگونه در شهری با این همه معضل و گرفتاری در متن و حاشیه، موضوعی مثل المانهای نوروزی به مسئله‌ای حیثیتی و شاخصه‌ای اساسی در ارزیابی عملکرد مدیریت شهری تبدیل می‌شود و صرفاً با بزرگنمایی درباره آن، دیگر جوانب مدیریت شهری تحت تأثیر قرار می‌گیرد؟

سؤال اساسی این است که چرا این حجم تبلیغات، برای آگاهی‌رسانی به مردم درباره حقوقشان در مقابل مدیریت شهری صورت نپذیرفته است؟ آیا شهر مدرن فقط ساختمانهای لوکس و فضای سبز گران‌قیمت و المانهای رنگارنگ دارد؟ جایگاه حمل و نقل عمومی گسترده و ارزان، تسهیل ترافیک و توسعه عادلانه و متوازن شهر کجاست؟ ارتقاء شیوه برخورد کارکنان شهرداری با مردم چقدر اهمیت دارد؟ چرا برای اثبات توسعه یافتگی شهر، همّ و غمّ مدیران معطوف به این اولویتها نشده است؟

نکته اینجاست که بازی روانی به مدد تبلیغات و استفاده از قدرت رسانه، ذائقه‌ها را چنان تغییر داده است که عده‌ای از شهروندان مشهدی باوجود معضلات متنوع و متعدد در حوزه‌های مختلف شهری، نسبت به المانهای بهاری از خود حساسیت نشان می‌دهند؛ همان شهروندانی که هر روز بر اثر نارسایی‌های سیستم حمل و نقل عمومی و معضل ترافیک و یا پروژه‌های از موعدگذشته اما ناتمام سختی می‌کشند. همین بازی رسانه‌ای است که موجب می‌شود دست‌کم برای یک ماه شهروند مشهدی چشم بر آسفالت تکه تکه خیابانها و معابر مملو از چاله ببندد. و یا نارضایتی و خاطرات تلخش از مراجعات به شهرداری را از یاد ببرد و مدح مدیریت شهری را بگوید.

خدشه‌ای بر ضرورت زیبایی و شادابی شهر وارد نیست؛ اما کدام منطق این زیبایی و نشاط را ضرورتاً متضمّن صرف هزینه‌های هنگفت و بی‌حساب و کتاب می‌داند؟ آن هم در شرایط اقتصادی کنونی کشور و مردم مشهد. نباید چنین برداشت شود که هدف از مطالب طرح‌شده پیشنهاد حذف المانهای مناسبتی و نوروزی است، چرا که چنین آثاری برای طراوت و زیبایی شهر ضروری‌اند. سخن بر سر رعایت اولویتها و سهم یافتن هر چیز در ارزیابی افکار و رسانه‌ها، به قدر ظرفیت و اهمیت ذاتی آن است.

در پایان بد نیست به این نکته هم اشاره شود که نمی‌توان معماری شهر را رها نمود و اصول شهرسازی را نادیده گرفت و در نتیجه منظر شهری را به شلختگی و خشونت کشاند، آنگاه با وصله کردن المانهای موقتی هر چند زیبا، متوقع تلطیف فضای شهر بود. اینها بیشتر به داروی مسکّن می‌ماند. شایسته آن است که فکری برای انسجام معماری شهر گردد و از شلختگی و چشم‌خراشی آن کاسته شود.

این یادداشت پیش از این در روزنامه شهرآرا، دوشنبه ۲۵ فروردین ۹۳ با عنوان «شهر مدرن؛ زیباسازی یا زیبایی؟» منتشر شده است.

چند و چونی در باب پیوست فرهنگی با نگاه به پروژه‌های شهری

چند سالی است که پیوست فرهنگی در ادبیات مدیریتی و سیاست‌گذاری ایران رواج زیادی یافته است. پرداختن به این موضوع نه تنها مطلوب بلکه ضروری است و تحقق آن در برنامه‌ریزی‌ها و سیاست‌گذاری‌ها از بسیاری آسیبها و معضلات پیشگیری می‌کند. اما آنچه همین امر مطلوب را به شدت تهدید می‌کند برخورد سطحی، شعاری و بخشنامه‌ای، بدون در نظر گرفتن جوانب، الزامات و مقدمات آن است.

با کمی گفت‌وگو در باب پیوست فرهنگی با برخی مدیران و حتی نخبگان فرهنگی، روشن خواهد شد که فهم و تفسیری خاص از این موضوع غلبه یافته است. اغلب، تعریفی از پیوست فرهنگی شایع شده است که کارکرد آن را تا حد رفع و رجوع عیوب و آسیبهای طرحها و برنامه‌ها و یا حتی بدتر از آن، سرپوش گذاشتن بر این نواقص و تهدیدات، تقلیل می‌دهد. در این نگرش با پیش‌فرض ضروری و قطعی بودن پروژه‌ها (با مختصات از پیش تعیین شده)، پیوست فرهنگی یا از باب تیمّن و تبرّک و خالی نبودن عریضه و به جهت تزئین به صورتی فرمایشی بدانها الصاق می‌شود و یا اینکه از روی اضطرار و برای جلوگیری از برخی آسیبها و مشکلات بسیار جدی، پیشنهادهایی در آن ارائه می‌گردد. در این حالت پیوست تبدیل به وصله فرهنگی می‌شود.

این الگو در خوشبینانه‌ترین احتمال، موجد نگاهی سکولار به فرهنگ و پیوست فرهنگی است. بدین مفهوم که پروژه عمرانی از تبعات و آثار فرهنگی و اجتماعی‌اش منتزع تلقی می‌شود. در این حالت سیاست‌گذاران و طراحان و تصمیم‌گیران وظیفه‌ای برای خود در قبال دغدغه‌های فرهنگی و اجتماعی متصوّر نیستند؛ بلکه این وظیفه بر دوش تهیه‌کننده پیوست فرهنگی قرار می‌گیرد که در بهترین حالت با ارائه پیشنهادهایی از خشکی و زهر توسعه بکاهد و بدان لطافت بخشد و یا ظاهر آن را با مسائل دینی و فرهنگی، کمی سازگار نماید و اندکی از آسیبهای ناگزیر بکاهد یا آثارش را تسکین دهد و بر آن سرپوش نهد. خلاصه آنکه با کمی عطرافشانی، جلوی انتشار بوی تند و زننده توسعه به سبک غربی را بگیرد. و البته در حالتی ناامیدانه‌تر پیوست فرهنگی تبدیل به شیء بی‌خاصیتی می‌شود که (به علت الزامات اداری و بالادستی) گریزی از آن نیست، بنابراین به هر شکلی که باشد پیوست به پروژه الصاق می‌شود.

Goharshad

عکس از دوره‌گرد عکاس

شوربختی آنجاست که در نگاهی دیگر برخی پیوست فرهنگی را توجیه فرهنگی می‌دانند و آن را به اسبابی برای مشروعیت بخشیدن و رسمیت دادن به طرحها و ایده‌های خود با تمسّک به فرهنگ و دغدغه‌های فرهنگی تبدیل می‌کنند. این تلقّی منافقانه، نه تنها فواید بدیهی را برای طرح و ایده خود برمی‌شمرد بلکه بدون یادآوری خطرات بزرگ‌تر، بر آسیبها سرپوش می‌گذارد. از آورده‌ها و فواید سخن به میان می‌آید اما از هزینه‌های فرهنگی و اجتماعی که در قبال آن پرداخت می‌شود ذکری نمی‌رود. تردیدی نیست که این برخورد با پیوست فرهنگی که جای ارزشها و ضدارزشها را عوض می‌کند و بدیها را موجّه جلوه می‌دهد، از نگاه تزئینی و سطحی و بی‌خاصیت به آن به‌مراتب خطرناک‌تر است و مضرّاتی در پی دارد که نبودش را به بودش مرجّح می‌سازد. چنین نگاهی به پیوست فرهنگی همانند آن است که به استناد «فیهما اثم کبیر و منافع للناس»، شراب و قمار را ترویج کنیم که: «گرچه گناهی ـ هر چند بزرگ ـ دارد، اما منافعی هم بر آن مترتب است و نباید از این منافع به خاطر گناهش چشم پوشید!»

مثالی عینی به تبیین موضوع کمک می‌کند. یک مجتمع پرزرق و برق، مجلّل و مدرن تجاری را در نظر بگیرید. مرکزی برای پمپاژ فرهنگ مصرف‌زدگی و مکانی «ضد تولید داخل» برای عرضه محصولات خارجی، لوکس و اغلب غیرضروری. میدان رقابتی برای مدهای زودگذر که خاصیتش پر شدن جیب تولیدکنندگان خارجی و واردکنندگان داخلی است. بازاری مبتنی بر غفلت برای تزئین و بزرگ کردن دنیا در چشم مردم. موقعیتی برای تظاهر به اشرافی‌گری و تفاخر به فاصله طبقاتی. حال فرض بگیرید پیوست فرهنگی برای اسلامیزه کردن فضا، سرمایه‌گذار و مجری پروژه را ملزم به پیش‌بینی نمازخانه نماید و اتفاقاً نمازخانه‌ای نه از باب رفع تکلیف که در بهترین موقعیت و به غایت زیبا و دل‌باز تدارک شود. آیا این نمازخانه می‌تواند مانع آثار سوء فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی مذکور شود؟ اساساً نماز در چنین مکانی چقدر با روح نماز سنخیّت دارد؟ حال فرض کنید در این مجتمع، تابلوهایی با مضمون ترویج حجاب هم نصب شود! جز این است که چنین اقداماتی قشری‌گرایی و توقف در پوسته دین را سبب می‌شود و مروّج اسلامی از نوع اسلام ترکیه و مالزی است؟ اسلامی پرزرق و برق اما بی‌خاصیت که امام خمینی از آن به اسلام مرفهان بی‌درد و اسلام آمریکایی یاد می‌کرد.

قدما گفته‌اند در مثل مناقشه نیست، پس امید است مثالهایی که در این نوشتار تاکنون آمد و در پی می‌آید اسباب تکدّر خاطر خوانندگان نگردد. خانم بازیگر هالیوودی مشهور و نه‌چندان خوشنام، علاوه بر فعالیت به عنوان سفیر حسن نیت از سوی کمیساریای امور پناهندگان سازمان ملل، چند فرزند یتیم و فقیر را نیز از ملیتهای مختلف سرپرستی می‌کند. تونی بلر نخست‌وزیر جنگ‌طلب اسبق انگلیس، هدفش را از تجارت و سود میلیونها پوندی، استفاده در پروژه‌های بشردوستانه و خیریه اعلام می‌کند. اگر به شکلی سکولار و بدون توجه به ماهیت ذاتی به اقدامات و اتفاقات بنگریم، پیوست فرهنگی چیزی خواهد بود شبیه آنچه در این دو مثال آمد؛ حواشی و وصله‌هایی ناسازگار و مضحک که به اصل ماجرا الصاق شده است و هیچ‌گاه نمی‌تواند نتایج و آثار فرهنگی و اجتماعی منتج شده از کارکردهای اصلی و ذاتی را پوشش دهد و جبران کند.

یکی از خطاها در خصوص پیوستهای فرهنگی، تهیه پیوست فرهنگی برای پروژه‌هایی است که طرح آنها مصوب و حتی اجرای آن آغاز شده است. چنین پیوستهایی علاوه بر آنکه اغلب بی‌خاصیت یا کم‌خاصیت خواهد بود، ارزش، شأن و جایگاه واقعی پیوست فرهنگی را نیز به شدت مخدوش و مشوّه می‌کند و آن را تا حد پر کردن یک فرم بی‌خاصیت اداری تقلیل می‌دهد.

یکی دیگر از خطاها، الزام «سرمایه‌گذاران و مجریان» به ارائه پیوست و واگذاری این امر به خود آنهاست. بدیهی است که سرمایه‌گذار و مجری به دنبال تصویب و اجرای طرح و ایده خود باشد. بنابراین این گمان قوی وجود دارد که ماحصل کار او در ارائه پیوست فرهنگی، یا تعریف و تمجید از محاسن پروژه و توجیه و سرپوش گذاشتن بر نواقص و آسیبها باشد و یا اینکه در خوش‌خیالانه‌ترین وضعیت، پیشنهادهایی تسکینی برای پوشش و کاهش آسیبها. آفت دیگر این اقدام تضعیف استقلال و بی‌طرفی و وامدار شدن پژوهشگران فرهنگی و اجتماعی و تهیه‌کنندگان پیوستها به سرمایه‌گذاران و مجریان عمرانی خواهد بود؛ چرا که منابع و منافع مالی آنها توسط همان سرمایه‌گذاران و مجریانی تأمین می‌شود که باید مورد نقد قرار گیرند.

پروژه‌های عمرانی و اقداماتی که تأثیر جدی در روند زندگی، معیشت، اقتصاد و رفتار مردم می گذارد، در لایه‌های زیرین اقتضائات و آثار پنهانی دارد که اغلب در بلندمدت رخ می‌نماید و قریب به اتفاق غیرقابل بازگشت است؛ بنابراین لازم است، پیش از هر اقدامی جوانب آن سنجیده شود و مسائل و آسیبهایش مورد تأمل قرار گیرد و بهترین راه برای دفع و رفع آن و به حداقل رساندن آثار مخربش اندیشیده و پیش‌بینی شود. باید ساز و کاری را تمهید نمود تا نهادی سیاست‌گذار و تصمیم‌گیر یا تصمیم‌ساز که منفعتی در پروژه‌ها ندارد متولی مدیریت تهیه پیوست فرهنگی باشد.

پیوست فرهنگی واقعی ابعاد و تبعات فرهنگی و اجتماعی هر طرح را تا سرحد امکان در لایه‌های زیرین و پنهان بررسی و پیش‌بینی می‌کند و برای جلوگیری و رفع آسیبها راهکار پیشنهاد می‌دهد و حتی در صورت ضرورت و وجود خطرات عمیق و جدی انجام پروژه را منتفی می‌کند. یکی از ابهامات جدی در بحث پیوست فرهنگی، ضمانت اجرایی آن است. فرض بر آنکه برای تهیه پیوست فرهنگی یک پروژه خاص، به دور از منافع زودگذر اقتصادی فردی یا سازمانی و با در نظر گرفتن همه جوانب مطالعاتی صورت پذیرد. اینجاست که سیاستگذاران و مسئولان باید تمهیداتی را بیندیشند که نتیجه این مطالعات در مرحله عمل و اجرا مورد عنایت واقع شود.

سیاست‌گذاران، تصمیم‌گیران و مدیران باید به این باور برسند که پیوست فرهنگی به شکل صحیح و دقیقش، نه تنها می‌تواند از بسیاری آسیبها و خطرات فرهنگی و اجتماعی پیشگیری نماید، بلکه در بلندمدت باعث کاهش هزینه‌ها و جلب منافع اقتصادی نیز می‌شود؛ در این‌صورت می‌توان امیدوار بود که فایده‌ای از این پیوستها به اجتماع برسد. اگر جز این باشد این پیوستها جز اضافه کردن حلقه‌ای به زنجیره معیوب بروکراسی ما و اتلاف وقت و نیرو و هزینه برای تهیه اسنادی صرفاً تزئینی و بی‌خاصیت یا حتی مضر، بهره‌ای نخواهد داشت.

این یادداشت پیش از این در پایگاه رجانیوز منتشر شده است.

این یادداشت در: پایگاه علوم اجتماعی اسلامی ایرانی