پرش به محتوا

بایگانی

برچسب: گفتمان انتخاباتی

همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد، سومین مناظره ۸ داوطلب ریاست جمهوری، به مراتب داغ‌تر و جذاب‌تر از دو مناظره قبلی بود. چه از لحاظ تجربه بیشتر در اجرا و کاهش نواقص و چه از جنبه موضوع مناظره یعنی مسائل سیاست داخلی و خارجی که اکنون پرمناقشه‌تر از هر زمانی مورد توجه است.

فارغ از اینکه مناظره سوم احتمالاً تأثیر مثبتی در افزایش مشارکت عمومی در انتخابات خواهد گذاشت و طبعاً کمک زیادی به مردم برای انتخاب نامزد مورد نظرشان خواهد کرد، این یادداشت از نگاهی دیگر به این مناظره می‌پردازد.

آنچه در مناظره‌های قبلی نیز کمابیش و به شکلی کم‌رنگ بروز داشت و در این برنامه به صورت عینی‌تر و واضح‌تر مشاهده شد، تقابل گفتمانها بود. تقابل میان گفتمان «کسب قدرت به هر قیمت» و گفتمان انقلاب اسلامی. حقیقت آن است که اغلب داوطلبان در مناظره سوم، از هیچ حربه‌ای برای اثبات خود چشم‌پوشی نکردند.

برخی داوطلبان تمام توان خود را برای سیاه‌نمایی و نشان دادن چهره‌ای تاریک و کدر از کشور به کار بستند و راه حل را بازگشت به دوران مشعشع(!) اصلاحات و یا سازندگی بیان کردند. برخی دیگر نیز کشور را بر لبه پرتگاه دانستند و تصویری از یک منجی و ابرمرد بی‌طرف که توان تشکیل دولتی فراگیر دارد، از خود ارائه نمودند. تعداد بیشتری از داوطلبان همه سعی خود را بر اعتدال‌نمایی و ارائه چهره‌ای فراجناحی، مقبول و میانه‌رو از خود معطوف نمودند تا آنجا که تعدادی حاضر شدند به رغم سوابق و ادعاهای انقلابی گذشته، در موضع انفعال، به شکل تلویحی نسبت به جبهه استکبار اظهار ضعف نمایند.

از سویی تقابل میان برخی داوطلبان منجر به درگیری صریح آنان به صورت شخصی و حتی افشاگری درباره سخنان بیان‌شده در جلسات محرمانه شد. کار تا آنجا ادامه یافت که برخی حتی از استناد به خاطرات شخصی و نقل قولهای نامعتبر برای اثبات خود و نفی دیگران پرهیز نکردند. نام آوردن از یکایک اقوام و همین‌طور اصناف و مشاغل، از زنان و رانندگان و بازاریان گرفته تا پیراپزشکان و ایثارگران، به امید جلب آراء، خود نمایش تأثربرانگیز و مأیوس‌کننده دیگری بود.

تأکید برخی نامزدها بر مسائل جزئی و مصادیق ریز و ذکر نام بعضی اشخاص گویای آن است که این افراد ضمن آنکه سخن تازه‌ای ارائه نمی‌دهند، نگاه کلان و منسجمی نیز به مسائل کشور ندارند و نتوانسته‌اند شبکه مسائل، نقاط قوت و ضعف و فرصتها، تهدیدات و آسیبها را بازشناسند و برای جلب رأی و نظر مردم، متکی بر تحریک احساسات و ایجاد هیجان کاذب عمل می‌کنند. برخی اشخاص حتی در طول برنامه نیز دچار تعارضات جدی در اظهار نظر شدند. بزرگواری در جایی ایران را حتی قدرت منطقه‌ای به حساب نمی‌آورد و در جایی دیگر بر ترس دستگاههای جاسوسی غرب از ارتباط یافتن مردم کشورهای مسلمان و فعالان بیداری اسلامی با ایران سخن می‌گوید و به این سؤال پاسخی نمی‌دهد که اگر ایران قدرتی ندارد، چرا باید غرب از ارتباط مسلمانان با ایران بهراسد!؟

Monazere

در این میان، روش و منش آقایان حداد عادل و جلیلی در مناظره قابل تأمل و توجه است. این دو داوطلب به جای طرح خود و ارائه چهره‌ای نجات‌بخش از خود، به بیان دیدگاهها و عقایدشان در پیشگاه قضاوت مردم پرداختند. این بزرگوران در نقد دیگر داوطلبان به جای آنکه اشخاص را نقد کنند، عملکرد اشخاص و جریانات و گفتمانهای سیاسی را که داوطلب بدان منسوب است صریحاً نقد و بررسی نمودند. اتکاء این آقایان نیز یا به مستندات مکتوب بود و یا خاطرات جمعی. یعنی به جای آنکه دست به افشاگری محتوای گفتگوهای محرمانه یا دوستانه بزنند و خاطرات بستنی‌خوری با این و آن و یا نقل قولهای دست چندم را نقل کنند، اندیشه‌ها و عملکردهای ثبت شده در منابع مکتوب و یا خاطره جمعی مردم را بازخوانی کردند؛ آن هم غالباً با رویکرد جریانات سیاسی و نه اشخاص.

نقطه قوت و مزیت حضور آقایان حداد عادل و جلیلی در مناظره سوم این بود که این دو نفر، خودشان بودند؛ سعی نکردند برای جلب رأی به آنچه نیستند تظاهر کنند و مردم را بفریبند و صریح و با شجاعت آنچه را حق می‌دانستند بیان نمودند.

به نظر می‌رسد، همین تفاوت رویکرد در مناظره، می‌تواند تفاوت گفتمانی این دو جبهه را مشخص سازد. گفتمان اشرافیت که مبنایش کسب رأی و قدرت حتی به قیمت سازش و یا ورود به مسائل و درگیریهای شخصی است و در مقابل گفتمانی که دغدغه‌اش بازخوانی و تبیین آرمانهای اصیل انقلاب اسلامی است، حتی اگر رأی نیاورد.

در شرایط حاضر که از آن به پیچ تاریخی یاد می‌شود، کشور نیاز به رئیس جمهوری دارد که ضمن توان مدیریتی، دارای اعتماد به نفس، صریح، صادق و شجاع باشد، از بیان عقیده‌اش نهراسد و به ملامت دیگران نیندیشد. رئیس جمهور مظهر اقتدار ملی است، بنابراین نه از موضع ضعف که باید از موضع اقتدار مبتنی بر لطف الهی و پشتیبانی مردم، به جهان بنگرد.

این یادداشت پیش از این در پایگاه مجلس ایران منتشر شده است.

یادداشت زیر که پیش از این در پایگاه مجلس ایران منتشر شده است، پس از ثبت نام آقای هاشمی رفسنجانی در انتخابات، پیش از اعلام نتایج احراز صلاحیتها و با فرض حضور وی در رقابتها نوشته شده است. گرچه اکنون که هاشمی رفسنجانی در انتخابات حضور ندارد، ظاهراً دوقطبی هاشمی ـ ضد هاشمی منتفی است، اما به هر حال رقابت مرسوم و دوقطبی راست و چپ (موسوم به اصولگرا ـ اصلاح‌طلب) کم و بیش پررنگ است و در هر طرف نیز مدعیان و طرفدارانی وجود دارد. بنابراین موضوع اصلی یادداشت یعنی نگاه گفتمانی به انتخابات همچنان مهم و قابل توجه است.

انتخاب گفتمان‌ها به جای انتخاب اشخاص

رقابتهای انتخابات یازدهم ریاست جمهوری در پیش است. با حضور برخی چهره‌های جنجالی و پرحاشیه به ویژه هاشمی رفسنجانی و تلاشهای جدی برای ایجاد دوقطبی «هاشمی ـ ضد هاشمی» چه از سوی خود او و طرفدارانش و چه از سوی طیف نزدیک به دولت، گمان برهم خوردن سیر منطقی انتخابات تقویت و زمینه جایگزینی مباحث احساسی و هیجانات کاذب به جای گفتگوهای منطقی فراهم می‌شود. با این همه وظیفه ترویج گفتمان انتخاباتی سالم، معقول و منطقی بر دوش رسانه‌ها و نخبگان مدعی دلدادگی و دلسوزی انقلاب اسلامی بیشتر سنگینی می‌کند؛ به نحوی که قطب سوم انتخابات گفتمانی اصیل مبتنی بر آرمانهای انقلاب اسلامی و همچنین رهنمودهای امام خمینی و امام خامنه‌ای باشد. برای نیل به این مهم لازم است رقایت، تقابل و مباحثه میان گفتمان‌ها شفاف‌تر از گذشته پیگیری شود. پیش از این تمرکز اذهان در هر انتخابات بیشتر بر روی مقایسه توانمندی افراد، شخصیت کاریزماتیک داوطلبان، نه گفتن به یک داوطلب خاص (به ویژه در دوره‌های نهم و دهم) و یا جناح‌بندیهای سیاسی بوده است؛ جناح‌بندیهایی که دارای مبنای دقیق، واقعی و روشنی نبوده‌اند. اکنون نسبت به دوره‌های پیشین، تفاوت گفتمان‌ها و تعارض آنها بسیار پررنگ‌تر شده و اتفاقاً این یک فرصت برای برگزاری انتخاباتی پرشور است که نیز موجب ارتقاء سطح بینش سیاسی عمومی شود.

این یک حقیقت است که نمی‌شود جو کاشت و گندم درو کرد. نمی‌توان از یک سو تدین سکولار را ترویج نمود، یا منش تکنوکراسی را پیشه کرد و یا پیرو مدلهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی غربی بود و از طرفی متوقع حاکمیت اهداف انقلاب اسلامی و طی مراحل آن تا تحقق امت اسلامی شد. باید واقع‌بینانه در مورد نتایج هر گفتمان قضاوت کرد و نتایج آن را تخمین زد. به طور مثال می‌شود به دولت موسوم به سازندگی و شعارهایی از قبیل دارندگی و برازندگی اشاره کرد. استیلای برداشتهای سطحی‌نگرانه از پیشرفت در آن دوره و اجرای سیاستهای اقتصادی و اجتماعی گرته‌برداری شده از غرب ـ البته آن هم به صورت ناقص‌ـ نتایج نامطلوبی داشت که یکی از آنها نهادینه شدن مصرف‌گرایی افسارگسیخته و رقابتی بود. آسیبی که در تعارض جدی با فرهنگ اسلامی و اقتصاد مقاومتی است و اکنون در شرایط تحریم، بیشتر آثار و تبعات سوء خود را به رخ می‌کشد.

ضروری است «گفتمان غالب» این دوره از انتخابات حداقل در میان نخبگان تأثیرگذار به جای سیاه‌بازیهای سیاسی و «نه گفتن» به اشخاص خاص، به سوی «انتخاب بر مبنای گفتمان» و «نفی گفتمان‌های ارتجاعی» جهت یابد. بدین معنا که توانمندی گفتمان‌ها در اقناع مخاطب جلوه مهم‌تری از توانمندی اشخاص پیدا کند. به جز برخی افراد که گویا، هم در ارزیابی جایگاه مدیریت اجرایی و هم در ارزیابی توانمندی خود به غلط افتاده‌اند، اکثر داوطلبان مطرح و اصلی انتخابات ریاست جمهوری در این دوره، تفاوت فاحشی از لحاظ سوابق مدیریتی و اجرایی ندارند. به گمان این قلم نمی‌توان در قدرت اجرایی اغلب این داوطلبان خدشه‌ای جدی وارد کرد. این افراد اغلب دارای سوابق مدیریتی و اجرایی نسبتاً موفق‌اند. آنچه تمایز جدی ایجاد می‌کند، تفاوت در نگاهها، مبانی فکری و گفتمانی است که این شخصیتها برای اداره کشور و حل مسائل آن پیشنهاد می‌دهند و در پیش خواهند گرفت. به بیان دیگر، بیش از آنکه شخص داوطلب و توانمندیهای او موضوعیت داشته باشد، گفتمانی که او بدان معتقد و ملتزم است اهمیت دارد. حتی برنامه‌ها و شعارهای هر داوطلبی باید ذیل گفتمان او ارزیابی و بررسی شود و گرنه حرفی و وعده‌ای بیش نیست.

آنچه اهمیت دارد جهت‌گیری کلی است و گرنه طبعاً هر گفتمانی هر چند در مقام نظریه‌پردازی و بیان متعالی باشد، در اجرا توفیق مطلق و صد در صدی نخواهد داشت. همان گونه که اشخاص عاری از خطا نیستند، بروز درصد معقولی از خطا در مرحله پیاده‌سازی گفتمان‌ها طبیعی است.

در اینجا آنچه حائز اهمیت است، الزامات «انتخابات گفتمانی» است؛ اینکه چه شرایطی را باید برای تحقق این مهم در نظر آورد.

یا رومی روم یا زنگی زنگ

با گذشت بیش از سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، به تجربه ثابت شده است که نمی‌شود دل در گرو دین داشت و رو به سوی غرب و آنگاه خواهان توفیق شد. شعارها، آرمانها و ارزشهای انقلاب ما، مبتنی بر حقایق متعالی دین اسلام بوده، اما آنچنان که باید، این اهداف در ساختارهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و اداری ما نهادینه نشده است. حقیقت آن است که بسیاری از ارزشهای ما با ساختارها و شیوه‌های مرسوم تمدن غالب غربی قابل جمع نیست و از همین روست که در پاره‌ای موارد مواجه با بن‌بست شده‌ایم. ما نتوانسته‌ایم آنچنان که شایسته است فرآیندها و راهکارهای ضروری مبتنی بر ارزشهایمان را طراحی کنیم. بنابراین نمی‌توانیم شعارها و آرمانها را در حد مطلوب محقق سازیم. از سویی ساختارهای به کار گرفته شده به دلیل ناسازگاری با اهداف پیش‌بینی شده، حتی همان خاصیت و کارکرد خود در مبدأ ـ یعنی تمدن غربی‌ـ را نیز از دست می‌دهند.

بنابراین بسیار مهم است که گفتمان ارائه شده از سوی داوطلبان، شفاف و دارای مبانی اصیل باشد. باید مشخص شود که هر گفتمان بر چه مبانی نظری و اعتقادی بنا شده است، چه نتایجی را مد نظر دارد و چه شیوه‌ها و راهکارهایی را برای تحقق این نتایج پیشنهاد می‌نماید تا بتوان قضاوت نمود که آیا صدر و ذیل گفتمان عرضه شده همخوان است و به قول اهل منطق، از صغرای چیده شده، کبرای مدنظر برمی‌آید یا خیر؟

خلاصه آنکه نمی‌توان بر مبنای دیدگاههای غیردینی برای نظام و جامعه اسلامی نسخه پیچید.

گندم‌نمایان جوفروش

در مرحله بعدی آنچه اهمیت می‌یابد، صداقت در طرح گفتمان است. بسیاری اوقات اشخاص، گروهها و جریانات شعارها و آرمانهایی را طرح می‌کنند که سابقه و لاحقه آنان بر آن گفتمان تطبیق نمی‌یابد. گاهی علت این تظاهر به شعارها، نشئت گرفته از اهمیت آن گفتمان در اذهان عام و خاص است. به طور مثال در دوره‌های مختلف شعارهایی همچون عدالت اجتماعی، مبارزه با فقر و فساد و تبعیض، رهروی از ولایت، تبعیت از خط امام و از این دست شعارها به دلیل اهمیت و اولویت در اذهان عمومی از سوی کسانی مطرح شده است که گاهی کمترین قرابتی با این شعارها نداشته‌اند.

نکته‌ای که باید بدان عنایت داشت اینکه پیشنهاد گفتمانی مبتنی بر نظریات غربی در انتخابات به مردم، تا آنجا که چارچوبهای اصلی نظام اسلامی را خدشه‌دار نکند، قابل تحمل است، اما به یک شرط اساسی؛ اینکه این گفتمان مبتنی بر تفکر و اندیشه غربی، به نام دین و انقلاب عرضه نگردد و به طرایف‌الحیل، برای آن از آیات، روایات و سنت و همچنین سیره بزرگان انقلاب، استدلال تراشیده نشود. بلکه صریحاً اعلام شود که این گفتمان مبتنی بر تفکرات غربی است. این به مراتب بهتر از آن است که دیدگاههای غربی با نقاب دینی و ظاهرسازی برای اداره جامعه پیشنهاد گردند.

البته گاهی این تعارض در شعار و عمل برخواسته از نفاق و یا حتی تظاهر نیست، بلکه ناشی از بی‌توجهی به مبانی نظری و الزامات شعارها و آرمانها از یک سو و عملگرایی و نتیجه‌گرایی افراطی و غفلت از آسیبهای بلندمدت روشهای اخذ شده از سوی دیگر است. این دسته از اشخاص و گروهها ناخواسته به دلیل فقدان پایه‌های محکم نظری دچار درجاتی از التقاط شده‌اند.

از همین منظر، سابقه و توانمندی فرد داوطلب در گفتمان ادعایی نیز قابل ارزیابی است. اینکه وی، اکنون و به چشم برهم زدنی گفتمان ادعایی خویش را خلق و طرح می‌سازد و یا اینکه گفته‌ها و عملکرد پیشین او مؤید و شاهد داعیه امروزین اوست. و دیگر اینکه عملکرد و سوابق اطرافیان و نزدیکان او تا چه حد منطبق بر گفتمان مد نظر است. بدیهی است که نمی‌توان اجرای شعارها و آرمانها را با توجیهاتی از قبیل استفاده از همه سلایق و یا وحدت، به دست افرادی سپرد که در عمل بی‌اعتقادی خود را بدانها نشان داده‌اند. این امری بدیهی است که پس از استقرار دولت، اشخاصی به کار گرفته شوند که بیشترین قرابت را از لحاظ اعتقادی و عملکردی، به گفتمان پیروز داشته باشند.

تعهد به گفتمان یا تعهد به منافع!؟

ضرورت دیگر که برای تحقق انتخابات بر مبنای گفتمان وجود دارد، سابقه اشخاص و جریانات درخصوص میزان پایبندی به به شعارهاست. بعید نیست اگر فردی در مقطعی از اعماق وجود حرفی بزند و شعاری بدهد، اما در مقام عمل بلغزد و نتواند این حرف و شعار را بر منافع فردی، گروهی و حزبی خود ترجیح دهد. اشخاص و گروههایی بهتر می‌توانند به گفتمان مورد ادعای خود پایبند باشند، که پیش از این اثبات نموده‌اند که حاضرند از منافع، آسایش و حتی آبروی خود برای اهداف متعالی بگذرند.

پیشروی یا ارتجاع؟

برخی جریانات سیاسی که شعارها و طرحهایشان متأثر از مبانی غیربومی است و عملکردشان به هنگام حضور در مصادر اجرایی و تصمیم‌گیری کشور نتایج نامطلوبی به جای گذاشته است، به دنبال استفاده از برخی نارساییهای موجود به ویژه در حوزه اقتصاد، برای توجیه خویش و به نوعی ارتجاع به گفتمانهایی هستند که پیش از این مردود شده‌اند. این خطر وقتی تشدید می‌شود که فضای دوقطبی و نه گفتن به اشخاص به محور انتخابات تبدیل شود. بسیار ضروری است گفتمانهایی که پیش از این فرصت اجرا داشته‌اند بر اساس شرایط جدید نظام اسلامی و جهان به نقد کشیده شوند. شرایطی که گرچه با صعوبتها و موانعی همراه است، اما با هشت، شانزده و بیست و چهار سال پیش ابداً قابل مقایسه نیست.

و اما مختصات گفتمان انقلاب اسلامی

با نگاه به رهنمودهای امام خامنه‌ای، برخی مختصات و اجزائی فهرست شده است که یک گفتمان باید برای پاسخگویی به شرایط، فرصتها، تهدیدات و مسائل امروز جمهوری اسلامی در مورد آنها به صراحت اعلام موضع نماید:

  • توجه به نامگذاری دهه پیشرفت و عدالت، تعریف بومی و اسلامی پیشرفت و عدالت و نسبت این دو مقوله با یکدیگر
  • الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت با نگاه به الگوگیری جهان اسلام و ملتهای مستضعف از ایران
  • سبک زندگی اسلامی ایرانی و مختصات آن
  • گامهای پیش رو در راه تحقق تمدن و امت اسلامی
  • بیداری اسلامی، مسئله فلسطین، جبهه مقاومت و نقش و جایگاه ایران
  • اقتصاد مقاومتی، معضلات موجود در راه استقرار آن و تعارض منش، مشی و مبانی اقتصادی برخی اشخاص و گروهها با اقتصاد مقاومتی
  • مرکزگریزی و توجه به مناطق و مردم محروم
  • نقش مردم در جمهوری اسلامی و لزوم حضور عینی و فعال آنها در تمام عرصه‌های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی؛ نفی تقلیل این نقش به حضور صرف در مناسبتها و انتخابات و حذف ساختارهای حل مسئله و تصمیم‌گیری برای کشور در حلقه‌های بسته ریش‌سفید قیم‌مآب مبتنی بر اصول مصلحت‌نمایانه اما منفعت‌طلبانه

*

بار دیگر لازم به یادآوری است که تحقق یک انتخابات رشدمحور مبتنی بر ارتقاء آگاهی عمومی، مستلزم طرد نگاههای سلبی و مبتنی بر نفی اشخاص و جایگزینی آن با نقد و بررسی گفتمانها و شعارهاست. در این صورت انتخابات نه تنها تبدیل به تهدیدی امنیتی نخواهد شد، بلکه ضمن کیفیت‌بخشی به بینش سیاسی مردم، خروجی صنوقهای رأی نیز بر اساس خرد جمعی مردم و در چارچوب ارزشهای انقلاب، تحکیم‌کننده جمهوری اسلامی و گامی جدی در مسیر پیشرفت ایران خواهد بود.